به گزارش مشرق به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز در دیدار جمعی از اساتید، کارشناسان، مؤلفان و فارغ التحصیلان تخصصی مهدویت، با اشاره به اهمیت بسیار بالای موضوع مهدویت به عنوان هدف حرکت و مجاهدت انبیاء در طول تاریخ، انتظار را بخش جدایی ناپذیر موضوع مهدویت دانستند و تأکید کردند: یکی از موارد مهم و ضروری در مقوله مهدویت، افزایش کارهای عالمانه، دقیق و متقن به دست اهل فن و متخصصان واقعی این موضوع و پرهیز از کارهای عامیانه، جاهلانه، غیرمعتبر و براساس تخیلات و توهمات است.
ادامه مطلب ...
به گزارش جام نیوز فارسی1 در ادامه تهاجم همه جانبه فارسی1 به مرزهای اخلاقی مردم ایران می کوشد اینگونه القا کند که دوست پسر داشتن و برقراری رابطه با جنس مخالف هیچ گونه ارتباطی با عفت و پاکی دختران ندارد. دختر می تواند بسیار پاک باشد و حال آنکه با پسرهایی که به آنها علاقمند است هرگونه! ارتباطی داشته باشد.
ادامه مطلب ...پرز ، شیمون :
سیاستمدار اسرائیلی ، متولد سال 1923 ( در شهر \" ویشنوا \" ) در لهستان ، اسم حقیقی وی \" شیمون پرزکی \" است . در سال 1934 همرا ه خانواده اش به فلسطین مهاجرت کرد و در مدرسه کشاورزی \" بت شیمین \" شروع به تحصیل نمود . به کیبوتس \" آلوموت \" پیوست . از ابتدای جوانی در فعالیت های اجتماعی فعال بود . در خلال سال های 1941 تا 1944 دبیر کل جنبش \" جوانان سازنده \" ( هانوار حاووید ) بود . در سال 1947 به سازمان \" هاگا نا \" پیوست و فعالیت های خویش را در زمینه خرید اسلحه متمرکز کرد . پس از جنگ 1948 ( اعراب و اسرائیل ) به ریاست نیروی دریایی ارتش اسرائیل منصوب شد . در خلال سال های 1950 تا 1952 ریاست هیات اعزامی وزارت دفاع به آمریکا را که ماموریت آن توسعه روابط نظامی با آن کشور بود ، به عهده داشت . در خلال سال های 1953 تا 1959 مدیر کل وزارت دفاع بود و در آن زمان مسئول بسیاری از طرح ها مانند توسعه هوایی ، گسترش روابط استوار و مطمئنی با موشه شارت و گلدا مایر ایجاد کند . در سال 1959 وارد فعالیت های سیاسی شد و از سوی حزب کارگر به عنوان نماینده مجلس انتخاب شد که تاکنون نیز ادامه دارد . در خلال سالهای 1960 تا 1965 معاون وزیر دفاع – یعنی بن گوریون – بود و از نزدیکان وی به شمار می رفت . چنانچه از درگیری وی با لوی اشکول حمایت و پشتیبانی نمود ( علیرغم این که در آن زمان معاون اشکول بود ) . در سال 1965 از مقام خود استعفاء کرد و در تاسیس حزب رافی مشارکت کرد و معاون دبیر کل حزب شد .
باراک ، ایهو د :
متولد سال 1942 در شهرک یهودی نشین \"مشمار هشارون \" می باشد . در سال 1959 به ارتش سرائیل پیوست و بعداً وارد نیروی زرهی شد . در ژانویه سال 1982 به عنوان معاون ستاد مشترک تعیین گردید . در آوریل سال 1983 رئیس اداره اطلاعات نظامی ارتش شد . در ژانویه 1986 فرمانده منطقه مرکزی ، و در ماه مه سال 1987 به معاونت ستاد و سپس ریاست ستاد کل نیروها منصوب شد . در آوریل 1991 به جای ژنرال \" دان شومرون \" با درجه سر لشکری به ریاست ستاد ارتش برگزیده شد . دارای مدرک دکترا در فیزیک و ریاضیات از دانشگاه عبری بیت المقدس در سال 1986 ، و فوق لیسانس تجزیه و تحلیل سیستم ها از دانشگاه استانفورد کالیفرنیا در سال 1978 می باشد . وی در عملیات زیر مشارکت داشته است :
- انجام ترور سه تن از رهبران سازمان الفتح به نام کمال عدوان ، ابویوسف نجار ، و کمال ناصر در بیروت در آوریل سال 1973 .
: نامه این مادر پیر خواندن دارد!
متن نامه:
«فرزند قهرمانم! من که پیرزنی هستم ضعیف و نمی توانم در کنار شما فرزندان دلیر اسلام، بر علیه دشمنان قرآن بجنگم، این جوراب را برایت بافته، تقدیمت می کنم تا در راه پاسداری از انقلاب اسلامی، پاهای استوارت از سرما نلرزند.
پیروز باشی، مادر تو: سارا فخیمی»
الاغی که عملیات را لو داد؟!؟! ؟
بعد از عملیات محرم، دشمن به خاطر بازپس گیری مناطقی که از دست داده بود، چند بار پاتک کرد که با مقاومت خوب و جانانه بچهها روبرو شد و عقب نشینی کرد.
بعد از این که آتش دشمن کمی فروکش کرد بچهها از این فرصت استفاده کردند و روبروی پل زبیدات مشغول استراحت شدند. من هم به اتفاق یکی از برادرهای آرپیجی زن مشغول استراحت شدم. همینطور که استراحت میکردم چشمم به آرپیجی اش افتاد. با دیدن آرپیجی تصمیم گرفتم که تیراندازی با آن را یاد بگیرم. برای همین به دوستم گفتم: خیلی دوست دارم با آرپیجی کار کنم و با آن تیر اندازی کنم. از او خواستم که کار با آن را به من بیاموزد. ایشان با آن که خیلی خسته بود دست رد به سینهام نزد و قبول کرد، کار با آرپیجی را برایم توضیح دهد... وقتی نحوه کار با آرپیجی را یاد گرفتم، دل تو دلم نبود. موشک آرپیجی را روی آن نصب کرد و توضیحات لازم را به من متذکر شد و آرپیجی را به من داد. آرپیجی را توی دستم گرفتم و برای تمرین تیراندازی کمی از بچهها فاصله گرفتیم. با هم دنبال چیزی میگشتیم تا آن را مورد هدف قرار دهیم. همین طور که میگشتیم چشمم به یک الاغ افتاد. خندیدم و گفتم: بیا ببین چی پیدا کردم. وقتی ایشان الاغ را دید زد زیر خنده و گفت: محمد حسابش را بگذار کف دستش تا دیگر این طرفها پیدایش نشود. من هم الاغ را نشانه گرفتم و ماشه را چکاندم. موشک شلیک شد. موشک نرسیده به الاغ داخل شیار افتاد و منفجر شد. با انفجار موشک آرپیجی متوجه شدم یک عده از نیروهای عراقی پا به فرار گذاشتند. با دیدن نیروهای عراقی فهمیدم که آنها قصد غافلگیر کردن بچهها را داشتند که به خواست خداوند الاغ نقشههای آنان را برملا کرد.
آوارگان
در این عصر... عصر نور و خورشید، عصرى که انسان یک پا را در ماه و دیگرى را در زهره گذاشته و امید دارد که خورشید را هم در بغل بگیرد و عصرى که مشعلهاى آزادى را بر سر چهار راهها و معابر نصب کرده و به قول خود واضع (حقوق انسان) است، شاید این بزرگترین جنایتى است که تاریخ در ادوار مختلف به خود مىبیند، که یک مشت افراد بىهویت و مجهول، یک ملّت با فرهنگ را که پایههاى تمدّنش در اعماق قرون فرو رفته است از خانه و آشیانهاش آواره کند، دنیا هم با دستى مشعل آزادى را بلند نموده و با دست دیگرى از جنایات آنها (یهود) دفاع مىکند!
خوب است تاریخ نویسان به اینجا که مىرسند، چند صفحه را با رنگ سیاه و غلیظى پر کنند و بگذرند، زیرا این لکه ننگ و عار هرگز پاک نخواهد شد و این جنایت، جنایت همه ما انسانهاى این عصر و زمان است.
لیبسمن برای حماسه سازی از عملیات های سربازان وبه طور کلی ارتش آمریکا تا حد زیادی موفق عمل کرده است. به ویژه که صحنه های کشته شدن سربازان آمریکایی آن قدر غم انگیز به تصویر کشیده می شود،که گویی کارگردان می خواهد باور بیننده را درباره سربازانی که چند سال پیش مردم جهان را به خاک وخون می کشیدند عوض کند.
ادامه مطلب ...