خبرگزاری فارس: نخست وزیر دولت منتخب فلسطین از توافقنامه آتش بس در غزه به عنوان «پیروزی بزرگ» نام برد و از مردم و نیروهای مقاومت فلسطین به خاطر دلاوریها و صبر و استقامت آنها در پاسخ به تجاوزگری صهیونیستها تشکر کرد.
اوایل جنگ بود و ما با چنگ و دندان و با دست خالی با دشمن تا بن دندان مسلح
می جنگیدیم. بین ما یکی بود که انگار دو دقیقه است از انبار ذغال بیرون
آمده بود! اسمش عزیز بود. شب ها می شد مرد نامرئی! چون همرنگ شب می شد و
فقط دندان سفیدش پیدا می شد. زد و عزیز ترکش به پایش خورد و مجروح شد و
فرستادنش به عقب.
وقتی خرمشهر سقوط کرد، چقدر گریه کردیم و افسوس خوردیم. اما بعد هم قسم
شدیم تا دوباره خرمشهر را به ایران باز گردانیم. یک هو یاد عزیز افتادیم.
قصد کردیم به عیادتش برویم. با هزار مصیبت آدرسش را در بیمارستانی پیدا
کردیم و چند کمپوت گرفتیم و رفتیم به سراغش. پرستار گفت که در اتاق 110است.
اما در اتاق 110 سه مجروح بستری بودند. دوتایشان غریبه بودند و سومی سر تا
پایش پانسمان شده بود و فقط چشمانش پیدا بود. دوستم گفت:«اینجا که نیست،
برویم شاید اتاق بغلی باشد!» یک هو مجروح باند پیچی شده شروع کرد به ول ول
خوردن و سر و صدا کردن. گفتم:«بچه ها این چرا این طوری می کنه؟ نکنه
موجیه؟» یکی از بچه ها با دلسوزی گفت:«بنده ی خدا حتما زیر تانک مانده که
این قدر درب و داغون شده!» پرستار از راه رسید و گفت: «عزیز را دیدید؟»
همگی گفتیم :« نه کجاست؟» پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و
گفت:«مگر دنبال ایشان نمی گردید؟» همگی با هم گفتیم :«چی؟این عزیزه!؟»
حضرت ابراهیم پیغمبر(ع) از شیعیان امام زمان(عج)
*(و ان من شیعه لابراهیم)* صافات/83
((واز پیروان او ابراهیم بود.))
ابوبصیر،یحیی بن ابی القاسم گوید:
جابربن یزید جعفی از امام جعفر بن محمد صادق(ع)راجع به تفسیر این آیه پرسید:
((وبه
را ستی که از جمله شیعیان او ابراهیم است)).آن حضرت(ع) فرمود:همانا خداوند
سبحان،هنگامی که ابراهیم (ع) را آفرید پرده از روی چشمش بر گرفت، ابراهیم
نگاهی به (عرش)کرده نوری در کنار عرش مشاهده نمود.پس از آن عرضه داشت:
پروردگارا!
این نور چیست؟ به او خطاب شد: این نور محمد(ص) برگزیده من از خلقم است
ابراهیم نوری را در کنار آن نور دید پس پرسید :خدایا این نور چیست؟(از سوی
خداوند) به او عرضه شد این نور علی بن ابیطالب (ع) یاور دین من است.
به گزارش مشرق ، آیتالله سیدمحمد حسینی قزوینی، از استادان برجسته حوزه علمیه قم است.
وی علاوه بر اجتهاد در حوزه علمیه، دکترای فلسفه و تقارن ادیان از دانشگاه اسلامی الحره هلند را دارد و عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی آل البیت و موسس موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) است و هم اکنون رئیس شبکه جهانی ولایت است.
از این استاد حوزه علمیه بیش از 23 جلد کتاب، منتشر شده و در حدود 45 جلد کتاب نیز آماده چاپ و انتشار است.
وی بیش از 200 جلسه گفتگو و مناظره با اساتید و مفتیان در عربستان و شبکههای مختلف ماهوارهای انجام داده است.
گفتوگوی مشروح آیتالله سیدمحمد حسینی قزوینی درباره «وهابیت و غدیر خم» با فارس به شرح زیر است:
ماجرای سپاه یمن
ادامه مطلب ...دختر بچه فلسطینی در حال ضربه زدن به سرباز اسراییلی برای اعتراض به شهرک سازی های اسراییل در اراضی اشغالی.
فزون بر آن، روایاتی نیز هست که حیات مجدد زمین پس از مرگ را بر ظهور مقدس ولیّ عصر(عج) تطبیق میکند و آیه را بیانگر عدالتی میداند که به دست آخرین حجت الهی(عج) حاکم میشود و زمین ستم زده را از عدل و داد آکنده میکند و آن را زندگی دوباره میبخشد.بر این اساس، هستی در ورای نمود ظاهری خویش حقیقتی نهفته دارد که مرگ و زندگی در آن به گونهای دیگر مطرح میشود و زمستان و بهار دیگری را محقق میسازد؛
مقام معظم رهبری(مدظله):از جمله چیزهایی که میتواند یک خطر بزرگ باشد، کارهای عامیانه و جاهلانه و دور از معرفت و غیر متکی به سند و مدرک در مسئله مربوط به امام زمان(عج) است، که همین زمینه را برای مدعیان دروغین فراهم میکند. کارهای غیرعالمانه، غیرمستند، غیر متکی به منابع و مدارک معتبر، صرف تخیلات و توهمات؛ اینجور کاری مردم را از حالت انتظار حقیقی دور میکند، زمینه را برای مدعیان دروغگو و دجال فراهم میکند؛ از این بایستی به شدت پرهیز کرد.
روزهای خوش فَرَج
بیشک، پیروزی نهایی از آن حزب خداست: (فَإِنّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ)؛ و این ظفر همانا اهتزاز پرچم پرافتخار توحید بر فراز جوامع انسانی به دست حضرت بقیةالله(عج) خواهد بود؛اما رسیدن به چنین فتح الفتوحی هرگز سهل و رایگان نیست؛ چرا که معاندان لجوج و دشمنان عنود که منطق فرعونی دارند، در برابر منادی یگانهپرستی و احیا کننده عدالت در عرصه زندگی انسان که در پی رهایی بشر از بندگی صاحبان زر و زور و هدایت آنان به بندگی خدای یگانه است و پیچیدن طومار استثمار و خودکامگی فراعنه عصر ظهور را در دستور کار خود دارد، به مقاومت برخواهند خاست و چون دیگر طواغیت که برای اطفای نور الهی از هیچ جنایتی فروگذار نبودند، از هیچ تلاشی در این مسیر کوتاه نخواهند آمد.
ادامه مطلب ...نماز محور زمان بندى هادر آیه 58 سوره نور قرآن به نونهالانى که هنوز به تکلیف نرسیده اند مى فرماید: هرگاه خواستید وارد اتاق والدین شوید، در سه وقت با اجازه وارد شوید: اوّل : قبل از نماز صبح ، دوّم : بعد از نماز عشا وسوّم : هنگام ظهر که انسان معمولا لباس هاى خود را براى استراحت در مى آورد.
در این آیه زمان بندى اجازه فرزندان ، براساس نماز صبح و عشاء شده است .
چه زیباست ساعات جلسات ما نیز چنین باشد، مثلا ملاقات ما بعد از نماز مغرب یا عشا یاقبل از نماز ظهر، تا با تکرار زمان ، فرهنگ نماز را در جامعه شایع تر سازیم .
جبهه جنوب امدادگر بودم، یک شب یکی از نیروهای بسیجی را که ترکش خورده بود به داخل آمبولانس می بردیم تا از آنجا به بیمارستان منتقل کنیم. زخمش را بسته بودم اما همچنان از بدنش خون می رفت. شبی بود که شام چلو مرغ داشتیم. با همان حال نزار در شرایطی که رنگ برویش نبود، سراغ سهم غذا و چلو مرغش را می گرفت، دلش پهلوی دیگ غذا بود، رویش نمی شد بگوید که اول شامم را بخورم بعد مرا ببرید!
جانباز است آن هم از نوع شیمیایی که بیش از 50 درصدش را بنیاد شهید تایید کرده است، با دو فرزند دلبند و همسر مهربانش که عوارض شیمیایی آنها را هم در برگرفته است، نمیداند به درد خودش برسد با فرزندانش؛ با یاد دوستان شهیدش و تصویر امام و آقا که کنارش گذاشته خوش است. | ![]() |
«مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه عملیاتی می گذاشت. از آن آدم هایی بود که فکر می کرد مأمور شده است که انسانهای گناهکار، به خصوص عراقی های فریب خورده را به راه راست هدایت کرده، کلید بهشت را دستشان بدهد. شده بود مسؤول تبلیغات گردان. دیگر از دستش ذله شده بودیم. وقت و بی وقت بلندگوهای خط اول را به کار می انداخت و صدای نوحه و مارش عملیات تو آسمان پخش می شد و عراقی ها مگسی می شدند و هر چی مهمات داشتند سر مای بدبخت خالی می کردند. از رو هم نمی رفت. تا این که انگار طرف مقابل، یعنی عراقی ها هم دست به مقابله به مثل زدند و آن ها هم بلندگو آوردند و نمایش تکمیل شد. مسؤول تبلیغات برای این که روی آنها را کم کند، نوار «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم» را گذاشت. لحظه ای بعد صدای نعره خری از بلندگوی عراقی ها پخش شد که: «آمدی، آمدی، خوش آمدی جانم به قربان شما. قدمت روی چشام. صفا آوردی تو برام!» تمام بچه ها از خنده ریسه رفتند و مسؤول تبلیغات رویش را کم کرد و کاسه کوزه اش را جمع کرد و رفت.» (ص 20)