مهدی (علیه السلام) در ادیان و ملل دیگر

 

مهدی (علیه السلام) در ادیان و ملل دیگر

                             مهدی (علیه السلام) در ادیان و ملل دیگر shia muslim

                  
 مختصری از بشارات کتب آسمانی گذشته و عقاید موجود در ملل گذشته نسبت به منجی

اعتقاد به منجی از سرشت الهی انسانها نشأت می‌گیرد و همین اعتقاد است که امید را در قلبها زنده می‌کند. ولی بصورت عام این اعتقاد در کتب اقوام باستان انعکاس پیدا کرده است، با اینکه روایت منجی، روایتی است اختلاف برانگیز، ولی جلوه آن در تمامی ملل خودنمایی می‌کند، که البته زاییده این اعتقاد بسیاری از مذاهب است. ولی پیشگویی‌هایی که در میان ملل مرسوم بود، صد البته ارتباطی انکارناپذیر با منبعی فرا‌مادی (وحی) دارد زیرا که در تمامی ملل، از شرق تا غرب عالم، خداوند پیامبری را فرستاده است که این نوید را تبیین نموده یا ثبت در کتابهایشان بوده است و این اختلافاتی که بعضاً در ابعاد وجود منجی به چشم می‌خورد، سرچشمه از تجربیات و گرد و غبار تاریخ دارد و قبل از بیان این عقاید در اقوام و ادیان گذشته، یادآوری می‌شود که شیعه مطمئناً با همه این عقاید موافق نیست ولی اشاره به آنها تذکری است برای اثبات وجود منجی.

 پس در این بخش به بشارات کتب آسمانی گذشته و عقاید موجود در ملل گذشته نسبت به منجی می‌پردازیم:

مهدی (علیه السلام)در عهد عتیق:

در 35 بخش از مزامیر 150 گانه نیز ظهور منجی موجود است (زبور وداوود):

 "زیرا که شریران منقطع خواهند شد، و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد. هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود و ..." (کتاب فرامیر، فرمور، بعد 37، 90، 12)

 در کتاب اشعیا نبی: "و نهالی از تنه لیی بیرون آمده، شاخه‌ای از ریشه‌هایش خواهند شگفت و روح خدا بر او قرار خواهند گرفت و ... مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد." (فصل 11، بندهای 1- 10).

ادامه مطلب ...

وضعیت سلاح های اتمی در عصر ظهور

 وضعیت سلاح های اتمی در عصر ظهور

چشم امیدمان نه به سلاح اتمی و جنگ افزار نظامی ساخته دست بشر،بلکه به ید قدرت الهی و معجزه آخرین منجی عالم بشریت است که خواهد آمد و با حضور و ظهور خویش، طومار استکبار و عمال آن را درهم خواهد پیچید.حضرت مهدی (عج) وارث انبیاء الهی است و تمامی مواریث انبیاء دردست اوست و از آن‌ جمله، عصای موسی (ع) و سنگ معجزه آسای او که موسی (ع) لشکر خود را با آن تغذیه می‌فرمود، وبا داشتن این سنگ به هیچ انبار آذوغه وتدارکاتی نیاز نداشت.

 

حقیقت آن است که ایران اسلامی به عنوان پرچم‌دار عرصه مهدویت و زمینه‌ساز ظهور منجی، در عرصه‌های مختلف فکری و اجرایی، مبنایی جز اسلام ناب و تابناک و ارزش‌ها، منش‌ها و دست‌آوردهای اندیشگی و آموزه های ایمانی و اعتقادیش را به رسمیت نمی شناسد و بدان چشم امید نمی‌بندد.

در همه میادین مختلف از علم و فن‌آوری گرفته، تا سیاست، اقتصاد، فرهنگ و علم، این اسلام و آموزه های آن است که به ایران عزیز جهت می‌دهد و راه‌گشایی می‌کند.

ادامه مطلب ...

خروج دابة الارض قبل از قیامت و یا اشراط الساعة

«خُروج دابةالارض» به معنای بیرون آمدن جنبنده از زمین‏است. این‏پدیده هم در روایات شیعه و هم در روایات اهل سنّت، مورد اشاره قرار گرفته و از آن به عنوان «اَشراط السّاعة» و یکی از نشانه‏های نزدیک شدن قیامت یاد شده است. [1] .آنچه که این اتفاق را نزد شیعه مهم ساخته، روایاتی است که از «خروج دابةالارض» به عنوان رجعت امیرمؤمنان علی‏علیه السلام یاد کرده است.

 

امام باقرعلیه السلام فرموده است: «امام علی‏علیه السلام پس از ذکر اوصاف خود، فرمود:... من همان جنبنده‏ای هستم که با مردم سخن می‏گویم...». «...اِنّی... وَالدَّابَّةُ الَّتی تُکَلِّمُ النَّاسَ» [2] .؛
شیخ طوسی‏رحمه الله روایتی از پیامبرصلی الله علیه وآله، نقل کرده که آن حضرت فرمود: «عَشْرٌ قَبلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها: السُّفْیانی وَالدَّجَّالُ وَالدُّخانُ وَالدَّابَةُ وَخُرُوجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها وَنُزُولُ عیسی‏علیه السلام وَخَسفُ بِالمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزیرةِ العَرَبِ وَنارٌ تَخرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ الناسَ اِلَی المَحْشَرِ» [3] ؛ «به ناگزیر ده چیز قبل از قیامت رخ خواهد داد: سفیانی، دجّال، دود، دابة، خروج قائم، طلوع خورشید از مغربش، نزول عیسی بن مریم‏علیه السلام، خسف به مشرق، خسف به جزیرةالعرب و آتشی که از قعر عدن خارج می‏شود و مردم را به سوی محشر می‏برد».
درباره ماهیت دابة و خروج او - بویژه در میان اهل سنّت - سخن‏های فراوانی گفته و احتمالات بسیاری داده شده است. یکی از تفاسیر معاصر نیز درباره دابةالارض نوشته است:
«دابة» به معنای جنبنده و «ارض» به معنای «زمین» است. بر خلاف آنچه برخی می‏پندارند، دابه تنها به جنبندگان غیرانسان اطلاق نمی‏شود؛ بلکه مفهوم وسیعی دارد که انسان‏ها را نیز در بر می‏گیرد؛ چنان که در آیه 6 سوره «هود» می‏خوانیم: «وَما مِنْ دَابَّةٍ فِی الاَرْضِ اِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها...»؛ «هیچ جنبنده‏ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خدا است».
اما در مورد تطبیق این کلمه، بنای قرآن بر اجمال و ابهام بوده و تنها وصفی که برای آن ذکر کرده این است که با مردم سخن می‏گوید و افراد بی ایمان را اجمالاً مشخص می‏کند، ولی در روایات اسلامی و سخنان مفسران، بحث‏های فراوانی در این زمینه دیده می‏شود. در یک جمع بندی می‏توان آن را در دو تفسیر خلاصه کرد.
1 . گروهی آن را یک موجود جاندار و جنبنده غیرعادی از غیر جنس انسان، با شکل عجیب دانسته‏اند و برای آن عجایبی نقل کرده‏اند که شبیه خارق عادات و معجزه انبیا است. این جنبنده در آخِرُالزّمان ظاهر می‏شود و از کفر و ایمان سخن می‏گوید و منافقان را رسوا می‏سازد و بر آنها علامت می‏نهد.
2 . جمعی دیگر به پیروی از روایات متعددی که در این زمینه وارد شده، او را یک انسان می‏دانند؛ یک انسان فوق‏العاده، یک انسان متحرک و جنبنده و فعّال که یکی از کارهای اصلی‏اش جدا ساختن صفوف مسلمین از کفار و منافقان و علامت گذاری آنان است. حتی از بعضی روایات استفاده می‏شود که عصای موسی و خاتم سلیمان، با او است. می‏دانیم که عصای موسی، رمز قدرت و اعجاز، و خاتم سلیمان رمز حکومت و سلطه الهی است. بنابراین او یک انسان قدرتمند و افشاگر است.
در روایات متعددی، بر شخص امیرمؤمنان علی‏علیه السلام تطبیق شده است. (رجعت) در تفسیر علی بن ابراهیم از امام صادق‏علیه السلام آمده است: «مردی به عمار یاسر گفت: آیه‏ای در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است! عمار گفت: کدام آیه؟ گفت: آیه «وَاِذا وَقَعَ القَوْلُ عَلَیْهِمْ اَخْرَجْنا لَهُمْ دابَةً مِنَ الاَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ...» [4]  این کدام جنبنده است؟ عمار گوید: به خدا سوگند من روی زمین نمی‏نشینم، غذا نمی‏خورم و آبی نمی‏نوشم تا «دابةُالاَرْض» را به تو نشان دهم. پس همراه آن مرد به خدمت حضرت علی‏علیه السلام آمد، در حالی که غذا می‏خورد - هنگامی که چشم امام‏علیه السلام به عمار افتاد، فرمود: بیا، عمار آمد و نشست و با امام‏علیه السلام غذا خورد.
آن مرد سخت در تعجّب فرو رفت و با ناباوری به این صحنه نگریست؛ چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعده‏اش وفا نکند، غذا نخورد! گویی قول و قسم خود را فراموش کرده است!
هنگامی که عمار برخاست و با حضرت علی‏علیه السلام خداحافظی کرد، آن مرد رو به او کرد و گفت: عجیب است تو سوگند یاد کردی که غذا نخوری و آب ننوشی و بر زمین ننشینی، مگر اینکه «دابةالارض» را به من نشان دهی! عمار در جواب گفت: «من او را به تو نشان دادم اگر فهمیدی». [5] .

[1] ر.ک: علل‏الشرایع، ج 1، ص 73؛ کتاب الغیبة، 266؛ و المناقب، ج 3، ص 102، و اهل‏سنّت ر.ک: بیضاوی؛ انوارالتنزیل و اسرار التأویل؛ ذیل آیه 82 سوره نمل، ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 6، ص 210. 
[2] کلینی، الکافی، ج 1، ص 198، ح 3. 
[3] شیخ‏ طوسی، کتاب‏الغیبة، ص436،ح426. 
[4] نمل (27)، آیه 82. 
[5] تفسیر نمونه، ج 15، ص 553 - 551. 

خروج عوف سلمی

یکی از نشانه‏های ظهور، خروج مردی به نام عوف سلمی از سمرقند است. وقتی به امام سجادعلیه السلام گفته شد، ظهور حضرت مهدی‏علیه السلام را توصیف و دلایل و نشانه‏های آن را ذکر فرمایید، حضرت فرمود: «قبل از ظهور او، خروج مردی خواهد بود که به او عوف سلمی گفته می‏شود. محل خروج او زمین جزیره و منزل او تکریت و مقتل او مسجد دمشق است».
«یَکُونُ ‏قَبْلَ خُرُوجِهِ‏ خُرُوجُ‏ رَجُلٍ یُقالُ لَهُ عَوْفُ ‏السَّلْمِیّ بِاَرْضِ الجَزیرَةِ وَیَکُونُ مَأْواهُ تَکْریتُ وَ قَتْلُهُ بِمَسْجِدِ دِمَشْقٍ...» [1] .

[1] کتاب الغیبة، ص 443. 

تربیت جاسوس و شکنجه گر

تربیت جاسوس و شکنجه گر

 

یکی دیگر از رشته های فعالیت صهیونیستها تربیت سازمان های جاسوسی در سراسر کشورها و با همکاری دولت های مزدور می باشد، چنانکه سازمان جاسوسی ساواک در ایران زمان شاه بطور دربست در اختیار سازمان جاسوسان متخصص اسرائیلی بود، و فنون جاسوسی و کار کردن با وسائل دقیق جاسوسی در انحصار اسرائیلیان می بودو سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) از خطرناکترین و گسترده ترین سازمان های جاسوسی جهان است.
شبکه جاسوسی اسرائیل در همکاری تنگاتنگ با انجمن های عریان گرائی و قمارخانه ها می باشند. مزدوران بسیاری در این رشته کار می کنند، در آغاز افراد مهم دولتی را گرفتار فساد مالی و جنسی و فضایح گوناگون می نمایند، بعد از این فضایح به صورت فیلم و پرونده نگهداری می شود و رجال مبتلا و آلوده تبدیل به مزدوران جدید و جاسوسان نوپا می گردند،که آن خود نیازمند مباحث مفصلی می باشد و یک روش قدیمی سازمان های جاسوسان انگلیسی و فرانسوی بوده است.
یکی دیگر از رشته فعالیت های یهودیان تربیت شکنجه گران حرفه ای است که اشقیاء یهود که یکباره از انسانیت و احساسات بشری دور شده اند، به تربیت افراد شکنجه گر می پردازند، اینان مسئول قتل و ترور افراد سرشناس و مفید ، آدم ربایی، راه اندازی انفجارها در اماکن تجاری و مسکونی، ایجاد تفرقه بین ملت ها و گروه ها و مذاهب، جریحه دار ساختن احساسات ملت ها بر ضد یکدیگر، سرقت انسان های متفکر و رجال دین و سیاست و شکنجه انسان ها و افراد بی گناه می باشند.
اخیراً یکی از مقامات امنیتی اسرائیل ادعا کرده بود موسی صدر نیز توسط جاسوسان اسرائیلی ربوده شده است. بررسی جنایات یهودیان در این رشته نیازمند تحریر کتابهای دیگر می باشد، و هر قدر در جنایات یهودیان کتاب نوشته شود هنوز کافی نیست.

قیمت سیب زمینی مهمتر از ظهور است!؟

آیا نوع زندگیمان امام زمانی است یا بعبارتی دیگر امام زمان پسند هست؟ آیا نوع معاشرت های ما طوری هست که امام زمان هم وارد مجلسمان شوند، همنشین با ما شده و

نظر لطفی داشته باشند؟ یا برعکس؟

 


آیت الله بهجت(ره): وقتى تأمّل مى کنیم مى بینیم همه قضایاى امام حسین(علیه السلام) در یک روز واقع شد و وقتى مردم کوفه و بصره از قضیّه ى قتل آن حضرت(علیه السلام) مطّلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلاى آن حضرت و شهادت اسارت اهل بیت(علیهم السلام)، خدا مى داند که اهل ایمان چه قدر ناراحت بودند، به حدّى که گویا باورشان نمى شد.

در طول این مدّت دل اهل ایمان خون بود. امّا ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجّت(عجل الله تعالی فرجه) گرفتار است و دشمن ها نمى گذارند بیاید و او را حبس کرده اند. آیا حبسى از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادى نشان دهد و خود را معرّفى کند!

در این ما فوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا مى داند که قلوب اهل ایمان چه قدر خون است. آیا شایسته است که حضرت غائب(عجل الله تعالی فرجه) در مصایب و گرفتارى شبیه قضیّه ى حسین بن على(علیه السلام) به این مدّت طولانى گرفتار باشد و ما برقصیم و شادى کنیم؟! "

تا کی باید بار گناهان و اشتباهات خود را متوجه دیگران و دیگر چیزها بکنیم؟ تا کی بایستی این همه مصیبت را به خاطر بی توجهی و فراموش کردن امام زمانمان (عجل الله تعالی فرجه) تحمل کنیم؟ تا کی می خواهیم خود را گول بزنیم و بیدار نشویم؟ پس کی بناست علت اصلی آن را متوجه شویم؟

پیشوای پنجم شیعیان، امام باقر(علیه السلام) می فرماید: هرگاه خداوند بخواهد بر مردم غضب کند (آن هم به خاطر اعمال ناشایست مردم) ما اهل بیت را از مجاورت با آن ها دور می کند. (اذا غضب الله تبارک و تعالی علی خلقه، نحانا عن جوارهم".

بیش از هزار سال پیش که حدود هشتاد سال از دوران غیبت کبرای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) می گذشت، آن حضرت در نامه ای به شیخ مفید(ره) فرمودند: "ما به خبرهای شما احاطه کامل داریم و چیزی از خبرهای شما برای ما پنهان نمی ماند و آگاهیم از ذلت و خواری که به شما رسیده، از زمانی که عده ای از شما تمایل نموده اند به عقاید و اعمالی (ناپسند) که گذشتگان صالح از آن دور بودند و عهد و پیمانی را که از آن ها گرفته شده بود (نسبت به امام زمانشان) بدور انداختند گویا که نمی دانند."

نکته قابل توجه اینجاست که این توقیع در سال های اولیه دوران غیبت فرستاده شده است، اکنون که وضع بسیار بدتر از آن زمان است و مردم در سختی ها، فشارها و فساد بسیار بیشتری گرفتار شده اند.

علاوه بر اینکه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) چشم خداست و تمام زندگی ما را می بیند، در هفته دو بار نامه اعمال ما خدمت ایشان عرضه می شود و عملکردهای ما را ملاحظه می فرمایند و براساس آنچه عمل کرده ایم، با ما رفتار می کنند.

آیا می خواهید بدانید فاصله ما با امام زمانمان چقدر است و معنای غربت و تنهایی چیست؟ به این چند جمله ساده و عامیانه خوب دقت بفرمایید؛ به ما فرموده اند که روز جمعه احتمال ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) بیشتر است. "یامولای هذایوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک"

حال اگر عصر جمعه ای بعد از نماز مغرب و عشاء، کسی به ما بگوید که امروز هم گذشت و امام زمان (ارواحنا فداه) ظهور نفرمودند و سپس چند لحظه بعد به ما خبر بدهند که از امروز مثلاً سیب زمینی کیلویی بیست تومان گرانتر شده است، شما را به خدا قسم برای کدام یک از این خبرها بیشتر ناراحت می شویم؟ برای کدام یک بیشتر دلهره پیدا می کنیم؟ نگران کدام یک می شویم؟

آیا زمانی که مثلا دخترمان از مدرسه برمی گردد، اول می پرسیم دخترم در راه حجابت را رعایت کردی تا قلب نازنین امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را نرنجانی؟ یا ابتدا می پرسیم نمره امتحانت چند شد؟ آیا از پسرمان می پرسیم که همزمان با امام زمانت، نمازت را خواندی؟ یا اول می پرسیم مسابقه امروز را بردی یا نه؟ اصلاً به زندگی هایمان نگاه کنیم، آیا رنگ و بوی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را می دهد؟ آیاتابلویی که به دیوار خانه نصب کرده ایم، آیا وسایلی که مورد استفاده قرار می دهیم،

آیا نوع زندگیمان امام زمان پسند هست؟ آیا نوع معاشرت های ما طوری هست که امام زمان هم وارد مجلسمان شوند، همنشین با ما شده و نظر لطفی داشته باشند؟ یا نه؛ آن قدر محرم و نامحرم بی پروا با هم اختلاط دارند که قلب مهربان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را می رنجاند؟ آیا ظاهر خود و خانواده مان آن طوری هست که مورد قبول و رضایت امام زمان(ارواحنا فداه) باشد؟ آیا طریقه درآمدمان طوری هست که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به آن برکت دهند و یا قدم به خانه ما گذاشته و بر سرسفره ما بنشینند؟ و خلاصه اینکه آیا روش زندگی ما همانگونه است که امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) می پسندد؟

دوستی می گفت داشتم از حرم مطهر امام رضا(علیه السلام) بیرون می آمدم، دیدم شخصی فریاد می زند؟ آی دزد، پولم را دزدیدند و …، مردم هم با یک حالت تأسف و دلسوزی به او نگاه می کردند، با خودم گفتم: الان اگر کسی فریاد بزند: امام زمانم نیست، امام زمانم نیامد و …، مردم با یک حالت تمسخر به او نگاه می کنند و می گویند: او دیوانه شده است.

همه این ها یک طرف که اینگونه نیستیم، گاهی در زندگی مان طوری رفتار می کنیم که انگار از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)، از آن کسی که اصلا کسی وجود ما به طُفیلی ایشان و به خاطر وجود ایشان خلق شده، طلبکار هم هستیم.

به هر حال یادمان نرود که علاوه بر اینکه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) چشم خداست و تمام زندگی ما را می بیند، در هفته دو بار نامه اعمال ما خدمت ایشان عرضه می شود و عملکردهای ما را ملاحظه می فرمایند و براساس آنچه عمل کرده ایم، با ما رفتار می کنند.

 

منبع : موعود به نقل از جام

خروج شعیب بن صالح

یکی از نشانه‏های ظهور، خروج مردی به نام شعیب بن صالح در سمرقند و یا نیشابور است. شیخ طوسی‏رحمه الله خروج او را به نقل از امام سجادعلیه السلام این گونه بیان کرده است: «خروج شعیب بن صالح پس از عوف سلمی و قبل از خروج سفیانی است». [1] « ثُمَّ یَکُونُ خُرُوجُ شُعَیبَ بْنَ صالِحٍ مِنْ سَمَرْقَنْد ثُمَّ یَخْرُجُ السُّفیانی...»راوندی نیز از امام سجادعلیه السلام نقل کرده است: «پس خروج شعیب صالح از سمرقند است». [2]  شیخ صدوق‏رحمه الله خروج او را از نیشابور ذکر کرده است. [3] .
از برخی روایات دیگر استفاده می‏شود: او پرچم‏دار حضرت مهدی‏علیه السلام و به عنوان پیش قراول آن حضرت انجام وظیفه می‏کند. [4] .


[1] کتاب الغیبة، ص 443. 
[2] الخرائج‏ والجرائح، ج3، ص1155، ح 61. 
[3] کمال‏الدین، ج 2، ص 443، باب 43، ح 16. 
[4] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 207؛ همچنین ر.ک: کنزالعمال، ج 4، ص 588، ح 39667 و39666؛ کتاب الفتن، ص 188.

یهود و تئاتر

یهود و تئاتر

 

یهودیان در تلاش برای کسب مشروعیت و وجاهت و در عین حال دشمنی با عرب و اسلام متوسل به ابزار نمایشی و تاتر نیز شده اند و در تهیه نمایشنامه و ارائه نمایش های گوناگون پیش رفته اند.
در انگلستان قدیمی ترین نمایشخانه ها توسط یهودیان تاسیس شده، چنانکه لرد"لوگرید" یهودی صاحب قدیمی ترین تئاترها و مالک شرکت "بیرمان ساند لیمیتد" می باشد.
تئاتر "دوری لین" "پولاید یوم" "ویکتوریا پالاس" "آیول لو" "ذی لیریک" "ذی کلوپ" "پرنس" "ذی لندن کنسرسیوم" "ذی لندن هپی" و "وارم" در ملکیت یهودیان می باشند.
نویسنده مشهور انگلیسی "شکسپیر" که در داستان "تاجر و نیزی" انسان یهودی را به صورت یک انسان کثیف و طماع و حیله گر نشان داده است از این بابت مورد غضب صهیونیست ها واقع شده و حتی در انگلستان هیچ کلوپی حاضر نیست نمایشنامه شکسپیر را به روی صحنه بیاورد،زیرا نمایش و نمایشنامه ای که محتوای ضد صهیونیستی داشته باشد، مشکلات اجتماعی و اقتصادی فراوان به همراه خواهد داشت.
 
ادامه مطلب ...

چشم چرانی ممنوع

چشم چرانی ممنوع!

چشم هم حجاب دارد

چشم چرانی ممنوع!


خود را همواره در محضر حق‌تعالی دانستن و او را به یقین، در همه حال مراقب و بینای به افعال خود نگریستن، مانع از انجام گناه می‌شود.


«قُل لِّلْمُۆْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ...» (1)

به مۆمنان بگو: چشم‌های خود را از نگاه به نامحرم فرو گیرند.

«وَقُل لِّلْمُۆْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ ...» (2)

و به زنان با ایمان بگو: چشم‌های خود را از نگاه هوس‏آلود فرو گیرند.

گفتنی است اگر انسان به خوبی بداند «عالم محضر خداوند است» و باور کند که هیچ یک از اعمال و حرکات ما از دید الهی پنهان نیست و این مطلب را بارها و بارها به خود تلقین کند تا به مرحله احساس و باور قلبی برسد، ترک عملی که موجب ناخشنودی خداوند است، کاری ممکن و شدنی می‌باشد.

پیامبر اکرم (ص) در حدیثی می‌فرمایند:

«یابن آدم... و اِن نازَعک بَصرُکَ الی ما حَرمَت علیک فقد اَعنتُکَ علیه بطبقتَینِ فاطبق» (3)

فرزند آدم ... اگر چشمت بخواهد تو را به نگاه حرام بکشاند، من دو پلک در اختیار تو قرار داده‌ام، پس آن‏ها را فرو بند.

و نیز پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند:

«هر چشمی در روز قیامت گریان است، مگر سه چشم: چشمی که از خوف خداوند بگرید و چشمی که از محارم الهی بسته گردد و چشمی که در راه خدا بیدار بماند»

حضرت صادق (علیه‏السلام) نیز در حدیثی نورانی می‌فرمایند:

«النّظرُ سهمٌ مسموم مِن سَهامِ ابلیس مَن ترَکها لله عَزّوجلّ لا لِغیرِه اعقبه آمِناً و ایماناً یَجد طَعمه»(4)

نگاه ناروا، تیری مسموم از تیرهای شیطان است. هرکس آن را تنها به خاطر خدا ترک کند، خداوند آرامش و ایمانی به او می‌دهد که طعم گوارای آن را در خود می‌یابد.

اگر چشم رها و آزاد گردد و به هر صورت و هر منظره‌ای نگاه کند، این کار عادت و ملکه انسان می‌شود.

امیرمومنان علی (علیه‏السلام) می‌فرماید:

«هر کس چشمش را آزاد بگذارد، حسرتش زیاد می گردد».(5)

با مراقبت درونی و دوری از زمینه‌های بیرونی و سپردن دل و روح خود به خداوند، از دستبرد شیطان می‌توان محفوظ ماند و اگر انسان با وجود مواظبت و پاسداری از دل و چشمش، گاهی فریب خورد و نگاهی نابجا انداخت، می‌تواند با توبه فوری، این خطا را جبران کند و اثر سوء آن را از جان و روحش پاک کند.

چشم چرانی ممنوع!

مهم این است که نگاه، به صورت عادت در نیاید و قبح آن شکسته نشود، یعنی باید فرد هوشیار باشد و از دل و چشم خود نگهبانی کند و اگر گرفتار خطا شد، با سلاح توبه، دشمن را ناکار کند، چون اگر چشم رها و آزاد گردد و به هر صورت و هر منظره‌ای نگاه کند، این کار عادت و ملکه انسان می‌شود و در روایتی از امام عسکری(ع) آمده است: برگرداندن صاحب عادت از عادتش، مانند معجزه است.(6)

اگر انسان به خوبی بفهمد که بسیاری از آلودگی‌ها و انحرافات از یک نگاه ناروا که نگاه‌های بعدی را به دنبال داشته و استغفار و توبه‌ای همراه آن نبوده، سرچشمه گرفته است، همین فکر، عامل کنترل بسیار مهمی است که انسان بیدار و هوشیار را از خطا حفظ می‌کند.

 

پی‏نوشتها:

1- سوره مبارکه نور آیه 30

2- سوره مبارکه نور آیه 31

3- اصول کافی جلد 8 صفحه 219، نشر دارالکتب الاسلامیه

4- میزان الحکمه جلد 4 صفحه 3292، نشر دارالحدیث

5- بحارالانوار، ج14، ص 38

6- بحارالانوار، ج14، ص 38

مرگ سرخ

در روایات فراوانی گفته شده است: درآستانه ظهور جنگ‏های خونین‏ فراوانی رخ خواهد داد که جمعیت بسیاری از مردم به قتل خواهند رسید. از این مرگ به عنوان «مرگ سرخ» یاد شده است.حضرت علی‏ علیه السلام در این باره فرمود:«بَیْنَ یَدَیَّ القائِمِ مَوْتٌ اَحْمَرٌ وَمَوْتٌ اَبْیَضٌ وَجَرادٌ فی حینِهِ وَجَرادٌ فِی غَیرِ حینِهِ اَحْمَرٌ کَاَلْوانِ الدَّمِ فَاَمّا المُوتُ الاَحْمرُ فَالسَّیفُ وَاَمّا المَوتُ الاَبیَضُ فَالطّاعُونُ»؛ «در آستانه قیام قائم، مرگ سرخ، مرگ سفید و ملخ‏هایی به هنگام و ملخ‏هایی نابه‏ هنگام سرخ، همچون خون خواهد بود. اما مرگ سرخ پس [کشته شدن با] شمشیر است و مرگ سفید به وسیله طاعون است». [1] .
[1] کتاب الغیبة، ص 438، ح 430.