راهبردهای القاعده


القاعده برخلاف سیاست اعلامی خویش که مبارزه با اسرائیل و امریکا را تبلیغ می‌کند، به علت ویژگی‌های موجود در ایدئولوژی‌اش باید مبارزه را از داخل آغاز کند و نشان دادن دشمن خارجی نیز در واقع روشی برای جذب نیروهای بیشتر از میان جوانان اهل سنت است. القاعده برای نفوذ و تثبیت موقعیت خود در میان مسلمانان ابتدا در پی حذف رقباست؛ چه آنهایی که با غرب و سکولاریسم تعارض دارند چه آنها که دارای تعامل هستند. لذا القاعده بنابه ویژگی‌های ایدئولوژیک خود و اقتضائات و لوازم آن، مجبور است مبارزه را از میان مسلمانان آغاز کند و بدین منظور همیشه باید میان آنان قطب‌بندی کند.
  
         




بخش قبلی


کالبد شکافی تفکر وهابیت و القاعده(6)
راهبردهای القاعده





فعالیت‌های القاعده طی سال‌های دهه 1990

القاعده در سودان فرصت یافت به تقویت خود بپردازد و پایگاه‌هایی در برخی کشورهای افریقایی ایجاد کند. آنان به بازسازی و تجدید نظر در مسائل راهبردی سازمان پرداختند و دست به اقدامات متنوعی زدند که برخی فعالیت‌های اقتصادی و تجاری نمونه‌ای از آنهاست.





اما نکته مهم درباره فعالیت‌های القاعده طی دوران یادشده این است که با تمام فراز و نشیب‌هایی که در رابطه این سازمان با حامیان گذشته خود، یعنی عربستان، پاکستان و ایالات متحده به وجود آمد، هم‌چنان تعامل آنها با یکدیگر حفظ شد و حمایت‌های آن سه کشور از القاعده ادامه یافت. البته چنان که پیشتر نیز اشاره کردیم، برخی معتقدند رابطه این سازمان پس از جنگ با شوروی با حامیان گذشته خود به سردی گرایید و آن سه دولت، به ویژه ایالات متحده، دست از حمایت القاعده برداشتند؛ اما وجود برخی شواهد نشان می‌دهد این تحلیل چندان با واقعیت انطباق ندارد و هرچند آن رابطه در برخی موارد با تیرگی‌ها، گسست‌ها و تردیدهایی روبه‌رو بوده، در نهایت اراده برای همکاری بر تصمیم‌های دیگر برتری داشته است.





بر این اساس و چنان که سیف العدل درباره اعضای عربستانی القاعده تصریح می‌کند، آنان با حکومت خویش مشکل چندانی نداشته‌اند و هم‌چنان که درباره بن‌لادن نیز مطرح می‌شود، وی تا پیش از جنگ اول خلیج ‌فارس و حمله امریکا به عراق با حکومت عربستان تعارض و برخوردی نداشته است. در واقع، تئوری‌های سیاسی بن‌لادن تفاوت ماهوی با رژیم سیاسی حاکم بر عربستان ندارد تا از وی یک اپوزیسیون بسازد. از طرف دیگر، چنان که یسلام‌بن‌لادن، برادر اسامه می‌گوید، اسامه با آن قسمت از هیأت حاکمه عربستان که هم‌طیف و پیرو ملک‌عبدالله هستند اشتراکات بسیار دارد و نسبت به یکدیگر سمپاتی دارند.(بن لادن،پیشین،186)





از آن گذشته، اسامه چون به خانواده اشرافیِ «بن‌لادن‌ها» تعلق دارد با برخی از شاهزاده‌های سعودی همکاری بسیار نزدیکی داشته و بدین ترتیب، خود نیز جزئی از هیأت حاکمه عربستان به حساب می‌آمده است. لذا چنان که بسیاری از نویسندگان نوشته‌اند، اختلاف اسامه با حکومت عربستان به پس از جنگ نخست خلیج ‌فارس و همکاری این کشور با امریکا در آن جنگ بازمی‌گردد.





بن‌لادن در اواخر سال 1989 و پس از جنگ شوروی در افغانستان به صورت عادی به عربستان بازگشت و توصیه‌هایی برای حکومت‌داری به صورت نامه‌ای مفصل، شخصی و محرمانه نزد شاه فرستاد. بن‌لادن پس از تجاوز عراق به کویت به شدت نسبت به آن واکنش نشان داد و طی نامه دیگری که برای شاه ارسال کرد؛ پیشنهادهایی برای مقابله با ارتش عراق ارائه کرد. وی در آن نامه علاوه بر ارائه تاکتیک‌های گوناگون نظامی، داوطلب شد تمام مجاهدین عرب را برای دفاع از پادشاهی بسیج کند. آن نامه در روزهای نخست جنگ ارسال شد و پاسخ رژیم سعودی آن بود که موضوع در دست بررسی است. اما با آمدن امریکا به منطقه همه چیز تغییر کرد و آن نامه به طور کامل مورد بی‌توجهی قرار گرفت. بن‌لادن که از این وضعیت ناراضی بود همیشه این لحظه را تکان‌دهنده توصیف کرده است.





بن‌لادن مخالف نظام سیاسی و حکومت عربستان نیست و به هیچ وجه در پی تغییر حکومت این کشور برنیامده است. او تنها با بخشی از گروه‌های موجود در حکومت اختلاف داشته است که در جنگ نخست خلیج‌ فارس پای امریکا را به منطقه و عربستان باز کردند و به آن حکومت «کافر» یاری رساندند. بن‌لادن در این زمان فرمان جهاد علیه امریکا را صادر کرد و به انتقاد از حکومت عربستان پرداخت.(خلیل اسعد،پیشین،ص68)





با وجود این، اختلاف‌های یادشده باعث نشد رابطه القاعده با تشکیلات سیاسی ـ امنیتی عربستان قطع و نوع رابطه آنها خصومت‌آمیز شود؛ زیرا حتی مخالفان بن‌لادن در عربستان نیز پذیرفته بودند که وی از مهم‌ترین چهره‌های عربستان است که در خارج از مرزهای این کشور با راه‌اندازی تشکیلات القاعده و ترویج رادیکالیسم سلفی، کمک شایانی به بسط نفوذ حکومت سلفی سعودی در کشورهای اسلامی کرده است، به ویژه برای جوامعی که دچار فقر فرهنگ دینی هستند. لذا در چنین شرایطی، عزیمت بن‌لادن به سودان در رأس تشکیلات القاعده می‌توانست یکی از خواسته‌ها و مطلوب‌های القاعده و عربستان محسوب شود.





بدین ترتیب، در اوایل دهه 1990، با وقوع جنگ خلیج فارس و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به این علت که نظام بین‌الملل هنوز نتوانسته بود مانند گذشته ساختارهای خود را بازیابد، القاعده تلاش کرد از این وضعیت مبهم برای رسیدن به اهداف خود بهره ببرد. این دوره تا اواسط دهه و تشکیل دولت طالبان در افغانستان به طول انجامید. طی این دوره القاعده به انجام عملیات‌های زیر متهم شده است:



1. بمب‌گذاری در هتل عدن در 20 دسامبر 1992؛

2. تولید سلاح کشتارجمعی در سودان در سال 1993؛

3. بمب‌گذاری در مرکز تجارت جهانی در 26 فوریه 1993 که طی آن شش نفر کشته شدند؛

4. بمب‌گذاری در سومالی در اکتبر 1993 و کشته شدن هیجده سرباز امریکایی؛

5. تأمین مالی سه اردوگاه آموزش «تروریستی» در شمال سودان در 1995؛

6. آموزش چریک‌های خارجی در شمال یمن در 1996؛

7. ترور نافرجام حسنی مبارک در آدیس آبابا در 1995؛

8 . انتشار نامه سرگشاده به ملک فهد مبنی بر از پا ننشستن تا خروج کامل نیروهای امریکایی از عربستان؛

9. کشتن نوزده سرباز امریکایی در بمب‌گذاری ظهران عربستان در سال 1996.(اسماعیلی،1386،ص76)





با انتساب برخی از این اقدامات به القاعده، حکومت عربستان در نهایت مجبور شد در آوریل 1994 تابعیت بن‌لادن را به علت ضربه ‌زدن به منافع «کشورهای دوست و برادر» لغو کند. اما نکته قابل توجه درباره فعالیت‌های القاعده در این دوران، نگاه ویژه ایالات متحده به آن است. واشنگتن در مجموع هیچ‌گاه القاعده و فعالیت‌های آن را مخالف منافع خود ندید و به این علت نه تنها در پی مقابله جدی با آن برنیامد، بلکه به طور مستقیم و غیرمستقیم به حمایت از آن پرداخت. برای نمونه، آنها تلویحاً از حضور القاعده در کارزار بوسنی و کوزوو حمایت کردند و برای ورودشان به جنگ علیه صرب‌ها مانع‌تراشی نکردند. گزارش کمیته حزب جمهوری‌خواه به صراحت نشان می‌دهد دولت کلینتون برای محدودسازی فعالیت سازمان‌های سلفی در زمان جنگ بوسنی اقدامی انجام نداد. این سیاست، در جنگ کوزوو نیز ادامه یافت.





یکی از منابع رده‌بالای نظامی انگلیس در این ‌باره می‌گوید: «اداره اطلاعات دفاعی امریکا با ام‌آی6 وارد گفت‌وگو شد تا برای ارتش آزادی‌بخش کوزوو (که با القاعده ارتباط داشت) برنامه آموزشی ترتیب دهد». بن‌لادن خود در آن زمان به آلبانی سفر کرده بود. او در رأس یکی از چند گروه اسلام‌گرایی بود که واحدهایی را به کوزوو فرستاده بودند. وی در سال 1994 عملیاتی را در آلبانی پایه‌ریزی کرد و یکی از فرماندهان نظامی وی نیز واحدی برگزیده از ارتش آزادی‌بخش کوزوو را در منازعات آن کشور رهبری کرد. نکته قابل توجه در این باره اظهارات جو لیبرمن است که در سال 1999 ایراد شد. وی می‌گوید: «جنگیدن برای ارتش آزادی‌بخش کوزوو، جنگیدن برای حقوق ‌بشر و ارزش‌های امریکایی است» (شوسودوفسکی،1384،ص65) هم‌چنین دولت امریکا و القاعده در حمایت مالی از سازمان ان‌ال‌ای (ارتش آزادی‌بخش ملی مقدونیه) که با حکومت این کشور درگیر بود، همکاری تنگاتنگی داشتند. این ارتش در حالی مورد حمایت مادی و معنوی القاعده قرار داشت که از پشتیبانی ناتو نیز برخوردار بود.





امریکا و القاعده در چچن نیز در تعریف منافع خود همسو عمل کردند. شامیل باسایف و خطاب، رهبران اصلی مبارزان چچنی، در اردوگاهی تحت حمایت آی‌اس‌آی و سیا در افغانستان و پاکستان آموزش دیدند. به گفته یوسف بودانسکی، مدیر گروه ضربت ضدتروریسم و جنگ نامتعارف کنگره امریکا، طرح جنگ در چچن در جریان دیدار مخفی برخی سران جنبش‌های اسلامی که در سال 1996 در موگادیشوی سومالی صورت گرفت، ریخته شد. در این دیدار، اسامه‌بن‌لادن و مأموران بلندمرتبه اطلاعاتی پاکستان، عربستان و دو کشور دیگر حاضر بودند. جنگ‌های چچن سبب تزلزل نهادهای دولتی روسیه شد و نظامی موازی دولت محلی تحت نظارت شبه‌نظامیان در بسیاری از نواحی چچن ایجاد کرد. طی این فعالیت‌ها هم‌چنین فرهنگ وهابیت در منطقه رشد یافت و اصولاً یکی از انگیزه‌ها و شروط عربستان برای کمک به مبارزان چچنی گسترش فرهنگ وهابی در این منطقه بود.





اما روشن‌ترین وجه سیاست خارجی ایالات متحده که نشان از عدم تقابل اهداف واشنگتن با القاعده در این دوره دارد، حمایت امریکا از برقراری حکومت طالبان، یعنی مأمن و پناهگاه این سازمان، در افغانستان است. البته سیاست خارجی امریکا در قبال افغانستان در این زمان مبهم و دوپهلوست؛ همانند چچن، بوسنی و کوزوو. واشنگتن در عین آنکه به طور رسمی از طالبان حمایت نمی‌کند و حتی کرسی افغانستان در سازمان ملل در دستان برهان‌الدین ربانی قرار دارد و آلبرایت نیز از عدم به رسمیت شناختن طالبان حمایت می‌کند، اما شواهد و روابط دیگر موجود میان امریکا و طالبان نشان از حمایت واشنگتن از این جنبش سلفی رادیکال دارد. برای نمونه، دانا روبچر، از نمایندگان مجلس امریکا، می‌گوید: «حمایت از طالبان همیشه جزء جدایی‌ناپذیر سیاست ایالات متحده بوده و هست. بگذارید اضافه کنم... در پاکستان یک دولت نظامی داریم که طالبان را تا دندان مسلح می‌کند... بگذارید یادآور شوم که کمک (امریکا) همیشه به مناطق تحت کنترل طالبان رفته... ما از طالبان حمایت کرده‌ایم، چون تمام کمک‌های ما به مناطق طالبان رفته است و وقتی افرادی از خارج سعی می‌کنند به مناطق خارج از نظارت طالبان کمک برسانند، وزارت خارجه ما مانع آنها می‌شود...».





به هر صورت، پس از سفر رابین رافائل، معاون وزیر خارجه امریکا، به افغانستان و اظهارات وی مبنی بر اینکه به رغم سوء‌ظن بین‌المللی نسبت به طالبان، این جریان باید به عنوان یک جنبش بومی که قدرت پایداری را به نمایش گذاشته است، به رسمیت شناخته شود، این باور در افغانستان و خارج از آن به صورت فزاینده‌ای تقویت شد که ایالات متحده امریکا، به ویژه سازمان سیا، ضمن تبانی با سازمان اطلاعات ارتش پاکستان، بانی پیدایش و رشد طالبان بوده است.(عصمت الهی،1378،ص110)





در واقع، افغانستان نیز مانند چچن محل مناسبی برای انتقال انرژی آسیای میانه و نفوذ سیاسی و اقتصادی امریکا در منطقه محسوب می‌شد؛ به طوری که طالبان قول داده بود درها را برای ساخت یک خط لوله نفت از آسیای مرکزی به افغانستان و پاکستان باز کند. امریکا از این اقدام، سیاست مهار جمهوری اسلامی ایران و برخی دیگر از کشورهای منطقه را نیز دنبال می‌کرد.





خلاصه آنکه القاعده با وجود طالبان و تأسیس آن در سال 1994 به افغانستان بازگشت و توانست تبلوری از اندیشه‌ها و ایدئولوژی خود را در این حکومت نوپا مشاهده و با کمک‌های مالی و نظامی خود آنان را در موقعیت خویش تحکیم کند. این شرایط تا سال 2001 یعنی تا زمان حملات 11 سپتامبر و سپس لشکرکشی امریکا به افغانستان ادامه یافت.





راهبردهای القاعده

نشریه اشپیگل به نقل از برخی رهبران ارشد القاعده، مطلبی را به چاپ رسانده است که مراحل رسیدن به آرمان‌های القاعده و اهداف عملیاتی‌شده آنان را مشخص می‌کند. این مراحل عبارت‌اند از:



مرحله نخست، بیدارسازی، که از سال 2001 تا 2003 (از 11 سپتامبر تا سقوط صدام) به طول می‌انجامد. بر این اساس، هدف حمله 11 سپتامبر تحریک امریکا برای اعلان جنگ به جهان اسلام و در نتیجه، بیدارسازی مسلمانان بوده است. استراتژیست‌های القاعده مرحله نخست را موفق ارزیابی کرده‌اند.



مرحله دوم، گشودن چشم‌ها، که تا سال 2006 ادامه می‌یابد. در این دوره القاعده می‌خواهد «سازمان» به «جنبش» تبدیل شود. آنها در این مقطع بر بسیج مردان جوان سرمایه‌گذاری می‌کنند و عراق باید مرکز تمام عملیات‌های جهانی قرار گیرد تا سپاهی در آن ایجاد و پایگاه‌هایی در سراسر کشورهای عربی تأسیس شود.



مرحله سوم که طی سال‌های 2007 تا 2010 خواهد بود، رزمندگان مستقر در عراق به آمادگی می‌رسند و بر سوریه متمرکز می‌شوند. در این مرحله حمله به ترکیه و اسرائیل پیش‌بینی شده است و آنها امیدوارند با این حملات مشهور و محبوب شوند. در ضمن، کشورهای همسایه عراق نیز در خطر خواهند بود.



مرحله چهارم، مهم‌ترین هدفی که در این مرحله، یعنی طی سال‌های 2010 تا 2013 دنبال می‌شود، فروپاشی حکومت‌های منفور عرب است. این موضوع، رشد پایدار القاعده را در پی خواهد داشت. آنها در این دوره هم‌چنین حمله علیه اقتصاد امریکا و لوله‌های نفت را صورت خواهند داد.



مرحله پنجم، که بین سال‌های 2013 تا 2016 قرار دارد، دوره اعلام «خلافت اسلامی» است. در این دوره اسرائیل بسیار ضعیف می‌شود و حتی می‌توان نظم نوین جهانی را اعلام کرد.



مرحله ششم، در این دوره که بعد از اعلام خلافت اسلامی قرار دارد، زمان رویارویی مطلق سپاه اسلام با غیر آن در سال 2016 فرامی‌رسد.



مرحله هفتم، این مرحله در سال 2020 با پیروزی مسلمانان و تأسیس خلافت جهانی اسلام آغاز می‌شود. (خادم الشریف،ایران19/6/1384)





حتی اگر نپذیریم مطالب بالا از سوی رهبران القاعده اعلام شده است یا تمام آنها به این مراحل معتقدند، بررسی مؤلفه‌های دیگر ایدئولوژی القاعده روشن می‌سازد همگی با اصل موضوع موافق‌اند و چنین مطلوبی را در سر می‌پرورانند؛ هرچند در برخی مراحل و راهبردها متفق‌القول نباشند. برای نمونه، ظواهری مراحل رسیدن به مطلوب‌های مورد نظر القاعده را در چهار مرحله به صورت زیر بیان می‌کند:



نخستین مرحله، اخراج امریکایی‌ها از عراق است که اگر امریکا از الگوی خود در ویتنام پیروی کند، ممکن است با سرعتی بیش از حد انتظار محقق شود.



مرحله دوم، باید در تمام سرزمین‌های سنی‌نشین عراق که می‌توانند تحت کنترل درآیند، مرکز قدرت یا امارت اسلامی تأسیس کرد. این مرحله باید در حین پیکار برای اخراج امریکاییان از عراق صورت بگیرد. ظواهری درباره قدرت یافتن گروه‌های دیگر در عراق هشدار می‌دهد؛ زیرا ممکن است امریکا نوع دیگری از عقب‌نشینی ناگهانی و شتاب‌زده را که در ویتنام مرتکب شد، تکرار کند و بدین ترتیب، عراق تحت تسلط سازمانی درآید که سازماندهی مؤثری برای به دست‌گیری اوضاع دارد. این امارت نوپا هم‌چنین باید منتظر حالت جنگ با دشمنی باشد که می‌کوشد ثبات لازم را برای تبدیل شدن امارت به خلافت از بین ببرد .



مرحله سوم، پیکار، گسترش دادن جهاد به کشورهای سکولار همسایه عراق است.



مرحله چهارم، نیز که می‌تواند هم‌‌زمان یا بعد صورت گیرد، درگیری با اسرائیل است.(اسماعیلی،پیشین،ص113)





نکته بسیار مهم آن است که القاعده برخلاف سیاست اعلامی خویش که مبارزه با اسرائیل و امریکا را تبلیغ می‌کند، به علت ویژگی‌های موجود در ایدئولوژی‌اش باید مبارزه را از داخل آغاز کند و نشان دادن دشمن خارجی نیز در واقع روشی برای جذب نیروهای بیشتر از میان جوانان اهل سنت است. القاعده برای نفوذ و تثبیت موقعیت خود در میان مسلمانان ابتدا در پی حذف رقباست؛ چه آنهایی که با غرب و سکولاریسم تعارض دارند چه آنها که دارای تعامل هستند. لذا القاعده بنابه ویژگی‌های ایدئولوژیک خود و اقتضائات و لوازم آن، مجبور است مبارزه را از میان مسلمانان آغاز کند و بدین منظور همیشه باید میان آنان قطب‌بندی کند.





ادامه دارد...



مرکز اسناد انقلاب اسلامی



منابع و ماخذ



فدوی،عبدالقیوم(1381)، «اسامه بن لادن و ماجراها» ،کابل: مفاخر ؛

- آشکار،ژیلبر(1384)، «جدال در توحش،11سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی»، ترجمه حسن مرتضوی،تهران: اختران؛

- البحری،ناصر ابوجندل (2005)، «تنظیم القاعده من داخل»، القدس العربیه 18تا 27 مارس؛

- بن لادن،کارمن(1384) ، «پشت پرده بن لادن ها،در بطن پادشاهی»،ترجمه اسماعیل قهرمانی پور،تهران: نشر روزگار؛

- خلیل اسعد،خالد (1380)، «بن لادن ،او را نمی توانشناخت»، ترجمه حیدر سهیلی،تهران: جام جم؛

- هالیدی،فرد(1360)، «عربستان بی سلاطین»، ترجمه بهرام افراسیابی،تهران: نشر روزبهانی؛

- عزام،حذیفه(1384)، «آیا شبکه های اطلاعاتی در القاعده نفوذ کرده اند(مصاحبه)، ترجمه سعید آقا خانی،روزنامه شرق،26/7/1384؛

- طارق،علی(1385) ، «یازده سپتامبر،آغازعصری نو در سیاست جهانی»، ترجمه حسن مرتضوی، بی جا

- دوانی،علی(1366)، «فرقه وهابیت و پاسخ شبهات آنها»، تهران: نشرفرهنگ وارشاد اسلامی؛

- رشید ،احمد(1382)، «کابوس طالبان»، ترجمه گلیدا ایروانلو،تهران: هوای رضا؛

- توحیدی،عبدالله، «القاعده چیست»، روزنامه انتخاب 11/10/1380؛

- بیکر،همیلتون، «گزارش گروه مطالعات عراق»دسامبر 2006؛

- لادورنر،شرق،29/1/1385

- پل میخائیل،و خالد دوران (1381)، «اسامه بن لادن و تروریسم جهانی»، ترجمه هومن وطن خواه،تهران: نشرکارون؛

- العدل،سیف، «نامه سیف العدل»ترجمه محمدعلی فیروزآبادی،شرق، 27/1/1384؛

- اسماعیلی،حمید رضا (1386) ، «القاعده از پندار تا پدیدار»، تهران : نشر اندیشه سازان،تهران؛

- خادم الشریف،مرضیه، «القاعده چه می خواهد؟»روزنامه ایران،ترجمه،19/6/1386.

- شوسودوفسکی،میشل(1384) ، «جنگ وجهانی سازی،واقعیت های پشت پرده 11سپتامبر»،ترجمه جمشیدنوائی،تهران: نشر نی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد