قربانىها
بخش وسیعى از شریعت مکتوب و شفاهى به احکام قربانى اختصاص یافته است. سنت پیامبران کسانى را که تقدیم قربانى را جایگزین توبه حقیقى مىکنند، بهکلى محکوم مىکند؛ اما با این حال، انبیا هرگز با این گونه قربانىها مخالفت نمىکردند و آنهایى را که با انتخاب حیوانات معیوب قربانى را مُلوّث مىساختند، به باد انتقاد مىگرفتند. در دوره معبد دوم، حکیمان اعلام داشتند که جهان بر سه چیز قرار دارد: تورات، عبادت در معبد و اعمال نوع دوستانه. پس از انهدام معبد، آن نگرش عاطفى عمیق به آیین مذهبى معبد، از شور و حرارت افتاد. یهودیان تنها به دعا براى بازسازى معبد و برپایى مجدد قربانى و عبادت در آن (در دعاى شِمُونِه عِسرِه و در بخشى از دعاى موساف در مناسبتهاى رسمى) اکتفا نکردند، بلکه به بحث درباره احکام قربانى و اصلاح آن نیز ادامه دادند. حکیمان بابلى، برخلاف فاصله تاریخى و جغرافیایىشان، توجه قابل ملاحظهاى را به احکام قربانى مبذول داشتند. توجیه آنها این بود که «هرکس در مطالعه احکام قربانى مشارکت جوید مانند کسى است که قربانى تقدیم مىدارد». بر این اساس، یک بخش کامل از تلمود بابلى، یعنى بخش قُداشیم، به همین موضوع اختصاص یافت.
ما هیچ تلاش منظم دیگرى را در راستاى خطمشى کلى تلمود نمىیابیم که مبناى اعتقادى حکم شرعى قربانى را شرح دهد؛ این مسئله را مىتوان تنها از لابهلاى متون و تفاسیر گوناگونى که به مرور زمان نوشته شدهاند، درک کرد. به نظر مىرسد که قربانى داراى سه عنصر اساسى باشد: بخشش، جایگزینى و تقرّب. مفهوم بخشش به طور ضمنى مبیّن استرداد چیزى است که عبادت کننده مالک آن است و آن را به عنوان هدیه به درگاه خالق خود پیشکش مىکند. طبق این مفهوم، «یکى ممکن است زیاد ببخشد و دیگرى کم. این بسته به آن است که قلب او تا چه اندازه به آسمان رو کرده باشد.» از آن جا که کیفیت قربانى مدنظر نیست و تلاش شخص قربانىکننده مورد عنایت است، چه بسا قربانى کوچک انسان فقیر، بیشتر از قربانى بزرگ شخص ثروتمند ارزش داشته باشد. مفهوم بنیادین دیگر، «جایگزینى» است؛ یعنى قربانى جانشین قربانى شدن خود فرد یا مرگ او مىشود. زیرا گناهکار به خاطر گناهانش سزاوار مردن بوده، اما تورات فرصت تقدیم قربانى را به او عطا کرده است؛ مشروط بر آن که دریابد که این قربانى نماد قربانى شدن خود اوست و آنچه بر سر این قربانى آمده، مىبایست بر سر او مىآمد. این روىکرد میدراشها کنایهاى است که در داستان قربانى کردن اسحق، که یک قوچ(1) به جاى او در قربانگاه قرار مىگیرد و قربانى مىشود، ابراز شده است. حکیمان تلمودى اغلب درباره خاکستر اسحق(2) به عنوان مبناى مذبح سخن مىگویند، که اشاره به قوچى دارد که به جاى پسر ابراهیم قربانى شد. در این حوزه، همیشه تأکید شده است که تنها قربانى نمىتواند کفاره گناهان باشد، بلکه فقط پس از توبه است که گناهکار مىتواند قربانى تقدیم کند؛ چه این [توبه] در قبال گناهان علیه خداوند از طریق ابراز پشیمانى و انجام سوگند بر پرهیز از ارتکاب مجدد گناه باشد، و چه [از طریق ]پرداخت تاوان دزدى، در مواردى که گناه ارتکابى علیه همنوعان باشد. پس از آن که عمل توبه با توجه عمیق و بر اساس آیینى مقدس انجام گرفت، قربانى کفاره گناه تقدیم مىگردد. تقدیم قربانى، ریختن خون قربانى در قربانگاه و سوزاندن گوشت آن، مراسم تناول القربان با خدا هستند و این جنبه از مراسم زمانى که قربانىکننده تکهاى از گوشت قربانى را مىخورد، بیشتر قوت مىگیرد. در این موقع، قربانى کننده با خدا پیوندى عاطفى برقرار مىکند؛ چنانکه گویى با او یکى شده است. کاهنان یا اشخاص دیگرى که قربانى را تقدیم مىدارند، در عمل نمادین خوردن غذا مشارکت مىجویند.
احکام قربانى، آنگونه که در خود تورات بویژه در سفر لاویان آمده، پیچیده است، اما جامع نیست. بدون شک، سنت کاهنى بسیار مفصلى درباره چگونگى انجام دادن هر یک از قربانىها وجود دارد که هم به جنبه عملى این مراسم توجه دارد و هم عیوب گوناگونى را که ممکن است در قربانى یافت شود، ذکر مىکند. وقتى که خود حیوان معیوب بود و یا فکر و نیت شخص خالصانه نبود، قربانى مردود و در نتیجه، تقدیم قربانى از اعتبار ساقط مىشد. حتى در عصر تلمودى، احکام قربانى از پیچیدهترین احکام تلمود محسوب مىشدند. چنان که یکى از حکیمان تلمودى به یکى از شاگردان خود گفته است: «چنین مسئله مشکلى، با توجه به ثقیل بودنش، به احکام قربانى تعلق دارد.» این پیچیدگى، صرفاً ناشى از کثرت مسائل و ابهام در جزئیات نیست، بلکه از نظریههاى عقلانى زیرمجموعه این نوع شریعت نیز ناشى مىشود. به عنوان مثال، بر خلاف حقوق مدنى که در ماهیت، عقلانى است، احکام قربانى بر سنتها و آداب بسیار قدیمى که هیچ شرح و توضیح روشنى از آنها وجود ندارد، استوارند. در دوره تلمودى، برعکس هَلاخاهاى دیگر، تأکید مىشد که احکام قربانى باید با احتیاط زیاد مورد مطالعه و تحلیل قرار گیرند و در اینجا روشهاى مطالعهاى که در دیگر اسفار مناسب هستند، همیشه کارایى ندارند. دانشمندان دلیل محکمى به این مضمون ارائه کردهاند که روشهاى هَلاخایى قابل استفاده در جاهاى دیگر را نمىتوان در بررسى احکام قربانى که خود، جهانى جداگانه را پدید مىآورند به کار گرفت. با این حال، عالمى که به طور معقول در این زمینه تبحر پیدا کرده باشد، در واقع نوعى خاص از منطق را، که مىتواند پایه و اساس بررسىهاى ژرفتر باشد، درک کرده و به خدمت گرفته است.
در هَلاخا انواع بسیار متنوع قربانىها طبق ملاکهاى مختلفى دستهبندى شدهاند. تفاوت روشنى میان قربانىهاى عمومى و خصوصى وجود دارد: قربانىهاى عمومى آنهایىاند که در اوقات معیّن تقدیم مىشوند (مانند قربانى تامید که هر روز تقدیم مىشد و یا قربانى موساف که تنها در روزهاى شَبّات و ایام تعطیلى انجام مىگرفت)، ولى قربانىهاى خصوصى آنهایىاند که یا به صورت واجب توسط عبادتکنندگان، براى کفّاره گناهان یا به عنوان عملى براى تزکیه نفس تقدیم مىشدند، و یا از نوع هدایاى اختیارى بودند. تقسیمبندى فرعى دیگرى نیز هست که قربانىها را به زِوَحْ [به معناى ذبح(3)] (گاو، گوسفند یا مرغان خانگى) و مینحا(4) (پیشکشى: آرد گندم و جو) تقسیم مىکند. افزون بر اینها، طبقهبندى دیگرى نیز بر اساس درجه تقدس قربانىها وجود داردکه با ملاکهاى دیگرى معیّن شده است. طبق این تقسیم، فرق است میان قربانىهاى گناه (مثل قربانى روز کفاره) که خون آنها به قدسالاقداس(5) برده مىشود - دیگر قربانىها معروف به «مقدسترین مقدسات(6)»، که به شکلى خاص تقدس یافتهاند و تنها به مقدارى که کاهنان معبد مجاز بدانند، مصرف مىشوند - و قربانىهایى با «تقدس کمتر»، که بیشتر قربانىها را تشکیل مىدهند و فردى که آنها را تقدیم مىکند، مىتواند آنها را مصرف کند.
بخش قُداشیم تنها درباره قربانىها و عیوب مختلف آنها نیست، بلکه از اصولى نیز بحث مىکند که طبیعت گناهان مختلف را که مستلزم قربانىهاى کفاره هستند، بیان مىکنند. این که تقدیم قربانى در ازاى جرمى که با سوء نیت انجام شده، از انسان پذیرفته نیست، قاعدهاى بنیادین است که استثناهاى بسیار اندکى دارد. چنین عملى را باید بشر، یعنى دادگاه زمینى، مجازات کند و تنها در مواردى که دادگاه به خاطر فقدان ادله کافى قادر به این کار نباشد، ملکوت، گناهکار را عقاب مىکند. تنها براى جرایم غیرعمدى قربانى تقدیم مىشود، ولى در جرایم عمدى، صرف تقدیم قربانى کفاره محسوب نمىشود. از سوى دیگر، اگر مردى بر اثر اُنِس (تحتتأثیر اکراه و یا به خاطر ناآگاهى) مرتکب گناهى شود، مسئولیتى نخواهد داشت. اما زمانى که به خاطر فراموشى، مرتکب خلاف و تعدى شود، مکلف است که قربانى تقدیم کند. دراین مورد، فرض بر این است که انسان در قبال خطاهاى غیرعمدى خود مسئولیت کامل ندارد و نمىتوان او را محاکمه کرد، اما غفلت و فراموشى از ضعف درونى او ناشى مىشود و جبران آن مستلزم کفاره است.
افزون بر قربانىها، هدایاى اختیارى دیگرى نیز به معبد و نزد کاهنان آورده مىشد. بعضى از هدایاى کاهنى از محصولات مزارع گرفته مىشد و تقریباً هیچ ارتباطى با خود معبد نداشت و از لحاظ موضوع و دسته بندى تلمودى به بخش زراعیم مربوط مىشد. هدایاى دیگرى نیز بود که براى منظورهاى خاص به معبد آورده مىشد. در روزگار موسى[ع] ما با اعانه12 شِقِل (نیمى از سکهاى نقره با وزن تقریبى 20 گرم) براى حفظ و نگهدارى معبد رو به رو مىشویم. در آن زمان، این اعانه با هدف مشخص ایجاد خیمه عهد پرداخت مىشد، اما زمانى که تبعیدىهاى بابل به فلسطین بازگشتند و معبد دوم را ساختند، براى نگهدارى معبد به مشارکت عمومى قانونمند نیاز بود. از اینرو، مقرر داشتند که هر کسى اعانه ثابتى براى معبد پرداخت کند. این مبلغ از آن زمان به بعد، به «نیم شِقِل» شهرت یافت و با آن که مقدارش در مناطق مختلف متفاوت بود، به یک منبع اصلى براى تأمین مالى هزینههاى معبد مبدل گردید که قربانىهاى مردم، تعمیر بناها و یا خرید ظروف و وسایل مورد استفاده در معبد را پوشش مىداد. بدین ترتیب پرداخت نیم شِقِل، نماد نوعى مشارکت ملى در عبادت معبد شد. اعانهها نه تنها در فلسطین، که از سرزمینهاى آوارگى نیز جمعآورى مىشد. پس از انهدام معبد، مقامات رومى یهودیان ساکن در مناطق تحت نفوذ خود را مجبور مىکردند که زان پس مبلغ یاد شده را به عنوان مالیات، به خزانه روم بپردازند.
مشارکت در عبادت معبد، به اعانه مالى محدود نمىشد: تدابیرى براى ایجاد نمایندگى مناسب مردمى، به منظور عبادت معبد اتخاد شده بود. به طور کلى، شرکت در مراسم معبد براى تمامى کاهنان فلسطین ضرورى نبود. درنتیجه، از زمان پادشاهى داوود به بعد، کاهنان و لاویان به بیست و چهار میشمار(7) (دوره نظارتى) تقسیم شدهاند. کاهن هر دوره نظارتى، هر شش ماه یک هفته را در معبد بهسر مىبرد و افزون بر این، در سه تعطیلى اصلى، یعنى ایام زیارت عمومى و قربانىهاى جمعى، تمامى کاهنان در معبد حاضر مىشدند. حکیمان علاوه بر تقسیم کاهنان به ناظران مختلف، تقسیم مَعَمادها(8) (حضار) را که تقسیم بندى عبادتکنندگان هم به شمار مىرفت، نیز ایجاد کردند. بر این اساس، هر زمان که طبق نوبت، یکى از کاهنان کشیک به اورشلیم مىرفت، تعدادى از اعضاى محلهاش با او همراه مىشدند و به عنوان حضار و به نمایندگى از قوم، در مراسم مذهبى شرکت مىکردند و بقیه افراد محله که در منزل مانده بودند، تمام هفته را به خواندن یک سلسله دعاهاى خاص، گرفتن روزه و شرکت در مجالس، اختصاص مىدادند. بدین ترتیب، آیین عبادى مورد توجه تمام قوم قرار مىگرفت و همه احساس مىکردند که فرستادگان مخصوصى در معبد دارند.
نظارت بر چگونگى مصرف مبالغى که از طریق اعانات شِقِلى براى معبد کنار گذاشته مىشد و نیز مبالغى که به عنوان نذور یا به منظورهاى دیگر داده مىشد، ضرورى بود واین امر نه تنها ترتیبات مالى قابل اعتماد، که نگرش ویژهاى را نسبت به درآمدهاى معبد نیز ایجاب مىکرد. هَلاخاهاى اصلى در باره این موضوع، در خود تورات آمده است؛ آنجا که جزاى نقدى یک پنجم اضافه بر ارزش اصلى و قربانىهاى اضافى کفاره را براى کسانى که به طور غیرعمدى از اشیاء یا پولى که براى اهداف مقدسى کنار گذاشته مىشد، سودجویى مىکردند، در نظر گرفته است. یک رساله کامل در تلمود، معیلا(9)، به تبیین این هَلاخاها به همین روش پرداخته است: زمان دقیقى که طى آن، اعانات مالى جنبه قدسى پیدا مىکنند، این که چه هنگام باید [استفاده از آنها را ]اختلاس به شمار آورد، ومطالب دیگر درآن مشخص شده است. چون درآمدهاى معبد، (تازمانى که براى اهداف خاص خودشان مصرف مىگردیدند)، مقدس محسوب مىشدند، بنابر قاعده دیگر ترس از دزدى و راهزنى در آن جاى نداشت. درواقع، مردم گاهى براىحفظ اموالشخصى خودشان ازدستبرد سارقان، روى صندوقچههاى پولشان عنوان «جزء اموال معبد» را درج مىکردند.
درآمدهاى معبد منحصراً براى اهداف قربانى کنار گذاشته نمىشد و در دوره معبد اول (و نیز تا حدودى در دوره معبد دوم)، خزانه معبد به مثابه خزانه ملى عمل مىکرد. پولها معمولاً در راه عبادت روزانه درون معبد و براى پرداخت دستمزد کارکنان معبد هزینه مىشد. حقوق کارکنان و مقامات منصوب معمولاً از بودجه عمومى پرداخت نمىشد، بلکه آنها در مواردى که به صورت تمام وقت به انجام وظیفه مشغول بودند، از اجازه ویژه براى برداشت از خزانه معبد برخوردار بودند. هزینه کارهاى تعمیراتى معبد نیز از همین اعانات تأمین مىشد و [مثلاً] مبلغ خاصى براى ساخت اورشلیم، که شهرى مقدس به شمار مىرفت، جمعآورى مىشد. در زمانهاى بحران که هیچ منبع دیگرى در دسترس نبود، خزانه معبد به عنوان محل بودجه اضطرارى به شمار مىآمد؛ بهویژه زمانى که پادشاهى وجود نداشت و کاهن اعظم حاکم سیاسى نیز بود.
اسناد زیادى درباره سبک معمارى معبد و آیینها و مراسم مذهبى آن به جاى مانده است. بخشى از این اطلاعات توسط یوسفوس فلاویوس(10) تهیه شدهاست. اوکه خود کاهنبود، جنبههایى از معبدرا که شخصاً با آنها آشنا بود توصیفکرده است. اما حکمیان میشنایى نیزضرورت زندهنگهداشتن جزئیات مربوط بهعبادت درمعبدرا احساسکردهبودند.آنها رسالهکوتاهى را درتوصیف آیینهاىمذهبى نوشتند ورسالهاىدیگر را بهتوصیف ظاهر [معبد ]اختصاص دادند. معبد دوم بر اساس دو سبک ساخته شده بود: از یکسو یادآور ساختمان معبد اول بود، و از سوى دیگر، بسیارى از جزئیات آن ازروى سبک معبد سوم که حزقیال نبى براى دوره استخلاص حقیقى پیشبینىکرده است، الگوبردارى شدهبود. دورانساخت معبددوم از ثبات اقتصادى و سیاسى قابل توجهى برخوردار بود و حتى زمانى که پادشاه هیرودیس آن را بهبود بخشید و توسعه داد و به یکى از مجللترین ساختمانها در تمام آن منطقه مبدل ساخت، چنین احساس مىشد که هنوز زمان آن فرانرسیده است که معبد را براساس طرح حزقیال بسازند.
طرح اصلى هر سه سبک، مشابه و تا حدودى به شکل سایهبان عهد که موسى در بیابان بر پا داشته بود، بود. به کوه موریا(11) که معبد بر آن بنا شده بود اغلب، هَرهَبَییت(12) (کوه معبد) گفته مىشد. این کوه که دیوارى آن را احاطه کرده بود منطقه مقدس دیگرى بود و شباهتى به «خیمهگاه لاوىِ»(13) اصلى که در بیابان سینا برپا شده بود، داشت. داخل دیوار کوه معبد دیوار دیگرى با حیاطى کوچکتر قرار داشت که دیوار خود معبد بود و اساساً از یک حیاط باز بزرگ با اتاقهاى بسیار که براى اهداف گوناگونى مورد استفاده قرار مىگرفتند تشکیل شده بود. تعدادى از این اتاقها انبار و بقیه در اختیار کاهنان بودند و یا براى کارهاى مقدماتى مختلف (نظیر تهیه کُندر و نان دورویه)(14) و یا براى دادگاههایى که به طور منظم در معبد، دادرسى مىکردند و ریاست آن با 1 هدرین کبیر، 3سنهدرین کبیر بود، اختصاص داشتند. بخش عمده محوطه حیاط بزرگ، معروف به عِزْرَت،(15) براى عبادت کنندگانى که براى دعا یا تماشاى مراسم قربانى مىآمدند، اختصاص یافته بود. این قسمت به عِزْرَت ناشیم(16) (محوطه زنان) نیز معروف بود؛ چرا که هم مردان و هم زنان در آن مىایستادند. محوطهاى باریک در جلو، معروف به عِزْرَت ییسرائِل،(17) براى کسانى که قربانى مىآوردند درنظر گرفته شده بود. در داخل معبد، قربانگاه بزرگ قربانى قرار داشت که کاهنان از طریق یک راهروى شیب دار به آنجا وارد مىشدند. در کنار این قربانگاه، تمام ابزار و ظروف مورد نیاز مراسم قرار داشت. در انتهاى غربى جلو معبد، یک ساختمان بلند پنجاه مترى برپا بود که قُدِش(18) (مکان مقدس) نام داشت و قدس الاقداس درون آن واقع شده بود. در قُدِش، ظروف داخلى معبد، میز طلایى براى نان دورویه، منورا(19) (شمعدان هفت شاخه) و آتشدان کندر قرار داشت. در جلو، اتاقک بسته قدسالاقداس واقع بود. در دوره معبد اول، تابوت عهد(20) درون قدسالاقداس بود، ولى در زمان معبد دوم این اتاقک خالى بود. تنها کاهن اعظم مجاز بود که تنها در روز کفّاره (کیپور)،(21) در گرماگرم مراسم این روز با ارزش، وارد قدسالاقدس شود. معبد، رو به غرب یعنى مقدسترین سمت بود. از اینرو، قدسالاقداس در انتهاى غربى این ساختمان قرار مىگرفت. دیوارى که اکنون به دیوار غربى (دیوار ندبه)(22) معروف است، در آن زمان دیوار غربى کوه معبد و نزدیکترین مکان به قدسالاقداس بود. جهتى که کنیسههاى امروزى رو به آن ساخته مىشوند، ارتباطى به این نقشه ندارد؛ تعیین جهت آنها براساس محل قرارگرفتن اسرائیل و اورشلیم است وبنا بهموقعیت جغرافیایى کنیسه در مقایسه با اسرائیل، متغیر است.
مهمترین و مقدسترین کارها در معبد توسط کاهن اعظم انجام مىگرفت. در زمانهاى قدیم در میان تعدادى اندک از خانوادههاى منتخب براى مقام کاهنى، با آن که قانونى که این آیین را تنظیم کند وجود نداشت، این مقام از پدر به پسر منتقل مىشد. بعدها تلاشهایى صورت گرفت تا انتخاب برجستهترین کاهن هر نسلى به این مقام را تضمین کند. این سنت تا حدودى، توسط حَشْمُونائیم که خود با تصاحب این مقام رفیع، کاهنى مىکردند، تنزل پیدا کرد. پس از روى کار آمدن سلسله هیرودیس(23) و در ایام حکمرانان رومى، وقفهاى در انتصاب کاهنان ایجاد شد و در مواقعى، مقام کهانت اعظم به افرادى واگذار مىشد که براى رسیدن به این افتخار، مبالغ هنگفتى خرج مىکردند. کاهن اعظم نقش دو جانبهاى را بازى مىکرد؛ از یک سو مقدسترین کارهاى درون معبد را انجام مىداد و از سوى دیگر موظف بود که احکام شرعى طهارت و ریاضت را نیز دقیقتر از کاهنان دیگر در زندگى خصوصىاش رعایت کند. او علاوه بر قربانى ویژهاى که هر روز به عنوان بخشى از آیین عبادى روزانه تقدیم مىکرد، حق داشت که به انتخاب خودش هر قربانى دیگرى را به نمایندگى از کاهنان دیگر تقدیم کند. اما تکلیف اصلى او به روز کفاره مربوط مىشد. در این روز او به تنهایى، مسئولیت اجراى آیین عبادى معبد را که به دقیقترین شکل در رساله یُوما و منابع دیگر تشریح شده است، بر دوش مىکشید. از آن جا که اجراى مراسم روز کفاره بدون حضورکاهن اعظم غیرممکن بود، سِمَت خاصى تحت عنوان نایب کاهن اعظم(24) وجود داشت؛ او آماده بود هر زمان که کاهن اعظم، به هر دلیلى قادر به اجراى تکالیف خود نبود، بهجاى او وارد عمل شود. کاهن اعظم افزون بر تکالیف شرعى، مدیر ارشد معبد نیز بود و تمام کارکنان معبد، تحت حوزه مدیریت وى و ظاهراً منصوب او بودند. در طى دوران اشغال [سرزمین فلسطین ]توسط پارس و در دوره حَشْمُونائیم، کاهن اعظم در تمامى اهداف و حوزههاى عملى، حاکم کشور نیز به شمار مىآمد.
کارهاى روزمره در معبد، با مدیریت نایب کاهن اعظم انجام مىگرفت که علاوه بر آن، مسئولیت حفظ نظم را نیز برعهده داشت. کارکنان خاصى از میان کاهنانى که امور گوناگون معبد را مىگرداندند، انتخاب مىشدند که هر کدام مسئولیت یک بخش خاص را، از قربانىها گرفته تا مراقبتهاى درمانى، بر عهده داشتند. امور مالى توسط زنجیره پیچیدهاى از مقامات، که وظیفه آنها جلوگیرى از اختلاس بود، اداره مىشد. این افراد عبارت بودند از دو نفر قاتولیقى(25) (ناظر) هفت نفر اَمَرْکال(26) (متولى) و سیزده نفر گیزبار(27) (خزانه دار)؛ که همه آنها کلید خزانه را (که تنها در حضور تمامى سیزدهنفر مىتوانست باز شود) در اختیار داشتند. رفتار و کردار کارکنان معبد به دقت تحتنظر بود. از آنها انتظار مىرفت که درستکار و برخوردار از خصلتهاى غیرقابل سرزنش باشند.
در میان خودکاهنان سلسله مراتب خاصى وجود داشت: رؤساى کشیک، که نظارت بر تمام کشیکها را بر عهده داشتند؛ راشِه بت آو(28)، که هر کدام در یک ششم زمان کشیک، وظایف مربوط به آن روز خاص از هفته را انجام مىدادند؛ پیرمردها که در دادگاههاى خاص کاهنان نیز خدمت مىکردند؛ و کاهنان جوانتر، که ضمن کارآموزى، به همراه لاویان، نگهبانى همیشگى از ارج و احترام معبد را برعهده داشتند.
...................) Anotates (.................
1) mar .
2) Issac's dust منظور خاکستر باقىمانده از قربانى است. چون قربانىها پس از ذبح عموماً سوزانده مىشدند و خاکستر آنها مشمول مراسمى مىشد. م.
3) havez .
4) hahnim .
5) seiloH fo yloH .
6) seiloh fo tseiloh ehT" .
7) ramhsim .
8) todama'am .
9) hali'eM .
10) suivalF suhpesoJ .
11) hairoM tnuoM .
12) tiyaB-ah raH .
13) pmac etiveL .
14) daerbwehS .
15) tarza .
16) mihsan tarze .
17) learsI tarze .
18) hsedok .
19) haronem .
20) tnanevoC eht fo krA .
21) tnemenotA fo yaD .
22) llaw (gniliaW) nretseW .
23) ytsanyd naidoreH .
24) tseirP hgiH ytupeD .
25) ikilotak .
26) lakrama .
27) rabzig .
28) va teb iehsar .