قربانی ها در تلمود

قربانى‏ها

بخش وسیعى از شریعت مکتوب و شفاهى به احکام قربانى اختصاص یافته است. سنت پیامبران کسانى را که تقدیم قربانى را جایگزین توبه حقیقى مى‏کنند، به‏کلى محکوم مى‏کند؛ اما با این حال، انبیا هرگز با این گونه قربانى‏ها مخالفت نمى‏کردند و آنهایى را که با انتخاب حیوانات معیوب قربانى را مُلوّث مى‏ساختند، به باد انتقاد مى‏گرفتند. در دوره معبد دوم، حکیمان اعلام داشتند که جهان بر سه چیز قرار دارد: تورات، عبادت در معبد و اعمال نوع دوستانه. پس از انهدام معبد، آن نگرش عاطفى عمیق به آیین مذهبى معبد، از شور و حرارت افتاد. یهودیان تنها به دعا براى بازسازى معبد و برپایى مجدد قربانى و عبادت در آن (در دعاى شِمُونِه عِسرِه و در بخشى از دعاى موساف در مناسبت‏هاى رسمى) اکتفا نکردند، بلکه به بحث درباره احکام قربانى و اصلاح آن نیز ادامه دادند. حکیمان بابلى، برخلاف فاصله تاریخى و جغرافیایى‏شان، توجه قابل ملاحظه‏اى را به احکام قربانى مبذول داشتند. توجیه آنها این بود که «هرکس در مطالعه احکام قربانى مشارکت جوید مانند کسى است که قربانى تقدیم مى‏دارد». بر این اساس، یک بخش کامل از تلمود بابلى، یعنى بخش قُداشیم، به همین موضوع اختصاص یافت.

ما هیچ تلاش منظم دیگرى را در راستاى خطمشى کلى تلمود نمى‏یابیم که مبناى اعتقادى حکم شرعى قربانى را شرح دهد؛ این مسئله را مى‏توان تنها از لابه‏لاى متون و تفاسیر گوناگونى که به مرور زمان نوشته شده‏اند، درک کرد. به نظر مى‏رسد که قربانى داراى سه عنصر اساسى باشد: بخشش، جایگزینى و تقرّب. مفهوم بخشش به طور ضمنى مبیّن استرداد چیزى است که عبادت کننده مالک آن است و آن را به عنوان هدیه به درگاه خالق خود پیش‏کش مى‏کند. طبق این مفهوم، «یکى ممکن است زیاد ببخشد و دیگرى کم. این بسته به آن است که قلب او تا چه اندازه به آسمان رو کرده باشد.» از آن جا که کیفیت قربانى مدنظر نیست و تلاش شخص قربانى‏کننده مورد عنایت است، چه بسا قربانى کوچک انسان فقیر، بیشتر از قربانى بزرگ شخص ثروتمند ارزش داشته باشد. مفهوم بنیادین دیگر، «جایگزینى» است؛ یعنى قربانى جانشین قربانى شدن خود فرد یا مرگ او مى‏شود. زیرا گناهکار به خاطر گناهانش سزاوار مردن بوده، اما تورات فرصت تقدیم قربانى را به او عطا کرده است؛ مشروط بر آن که دریابد که این قربانى نماد قربانى شدن خود اوست و آنچه بر سر این قربانى آمده، مى‏بایست بر سر او مى‏آمد. این روى‏کرد میدراش‏ها کنایه‏اى است که در داستان قربانى کردن اسحق، که یک قوچ(1) به جاى او در قربانگاه قرار مى‏گیرد و قربانى مى‏شود، ابراز شده است. حکیمان تلمودى اغلب درباره خاکستر اسحق(2) به عنوان مبناى مذبح سخن مى‏گویند، که اشاره به قوچى دارد که به جاى پسر ابراهیم قربانى شد. در این حوزه، همیشه تأکید شده است که تنها قربانى نمى‏تواند کفاره گناهان باشد، بلکه فقط پس از توبه است که گناهکار مى‏تواند قربانى تقدیم کند؛ چه این [توبه‏] در قبال گناهان علیه خداوند از طریق ابراز پشیمانى و انجام سوگند بر پرهیز از ارتکاب مجدد گناه باشد، و چه [از طریق ]پرداخت تاوان دزدى، در مواردى که گناه ارتکابى علیه هم‏نوعان باشد. پس از آن که عمل توبه با توجه عمیق و بر اساس آیینى مقدس انجام گرفت، قربانى کفاره گناه تقدیم مى‏گردد. تقدیم قربانى، ریختن خون قربانى در قربانگاه و سوزاندن گوشت آن، مراسم تناول القربان با خدا هستند و این جنبه از مراسم زمانى که قربانى‏کننده تکه‏اى از گوشت قربانى را مى‏خورد، بیشتر قوت مى‏گیرد. در این موقع، قربانى کننده با خدا پیوندى عاطفى برقرار مى‏کند؛ چنان‏که گویى با او یکى شده است. کاهنان یا اشخاص دیگرى که قربانى را تقدیم مى‏دارند، در عمل نمادین خوردن غذا مشارکت مى‏جویند.
احکام قربانى، آن‏گونه که در خود تورات بویژه در سفر لاویان آمده، پیچیده است، اما جامع نیست. بدون شک، سنت کاهنى بسیار مفصلى درباره چگونگى انجام دادن هر یک از قربانى‏ها وجود دارد که هم به جنبه عملى این مراسم توجه دارد و هم عیوب گوناگونى را که ممکن است در قربانى یافت شود، ذکر مى‏کند. وقتى که خود حیوان معیوب بود و یا فکر و نیت شخص خالصانه نبود، قربانى مردود و در نتیجه، تقدیم قربانى از اعتبار ساقط مى‏شد. حتى در عصر تلمودى، احکام قربانى از پیچیده‏ترین احکام تلمود محسوب مى‏شدند. چنان که یکى از حکیمان تلمودى به یکى از شاگردان خود گفته است: «چنین مسئله مشکلى، با توجه به ثقیل بودنش، به احکام قربانى تعلق دارد.» این پیچیدگى، صرفاً ناشى از کثرت مسائل و ابهام در جزئیات نیست، بلکه از نظریه‏هاى عقلانى زیرمجموعه این نوع شریعت نیز ناشى مى‏شود. به عنوان مثال، بر خلاف حقوق مدنى که در ماهیت، عقلانى است، احکام قربانى بر سنت‏ها و آداب بسیار قدیمى که هیچ شرح و توضیح روشنى از آنها وجود ندارد، استوارند. در دوره تلمودى، برعکس هَلاخاهاى دیگر، تأکید مى‏شد که احکام قربانى باید با احتیاط زیاد مورد مطالعه و تحلیل قرار گیرند و در این‏جا روش‏هاى مطالعه‏اى که در دیگر اسفار مناسب هستند، همیشه کارایى ندارند. دانشمندان دلیل محکمى به این مضمون ارائه کرده‏اند که روش‏هاى هَلاخایى قابل استفاده در جاهاى دیگر را نمى‏توان در بررسى احکام قربانى که خود، جهانى جداگانه را پدید مى‏آورند به کار گرفت. با این حال، عالمى که به طور معقول در این زمینه تبحر پیدا کرده باشد، در واقع نوعى خاص از منطق را، که مى‏تواند پایه و اساس بررسى‏هاى ژرف‏تر باشد، درک کرده و به خدمت گرفته است.
در هَلاخا انواع بسیار متنوع قربانى‏ها طبق ملاک‏هاى مختلفى دسته‏بندى شده‏اند. تفاوت روشنى میان قربانى‏هاى عمومى و خصوصى وجود دارد: قربانى‏هاى عمومى آنهایى‏اند که در اوقات معیّن تقدیم مى‏شوند (مانند قربانى تامید که هر روز تقدیم مى‏شد و یا قربانى موساف که تنها در روزهاى شَبّات و ایام تعطیلى انجام مى‏گرفت)، ولى قربانى‏هاى خصوصى آنهایى‏اند که یا به صورت واجب توسط عبادت‏کنندگان، براى کفّاره گناهان یا به عنوان عملى براى تزکیه نفس تقدیم مى‏شدند، و یا از نوع هدایاى اختیارى بودند. تقسیم‏بندى فرعى دیگرى نیز هست که قربانى‏ها را به زِوَحْ [به معناى ذبح(3)] (گاو، گوسفند یا مرغان خانگى) و مینحا(4) (پیشکشى: آرد گندم و جو) تقسیم مى‏کند. افزون بر اینها، طبقه‏بندى دیگرى نیز بر اساس درجه تقدس قربانى‏ها وجود داردکه با ملاک‏هاى دیگرى معیّن شده است. طبق این تقسیم، فرق است میان قربانى‏هاى گناه (مثل قربانى روز کفاره) که خون آنها به قدس‏الاقداس(5) برده مى‏شود - دیگر قربانى‏ها معروف به «مقدس‏ترین مقدسات(6)»، که به شکلى خاص تقدس یافته‏اند و تنها به مقدارى که کاهنان معبد مجاز بدانند، مصرف مى‏شوند - و قربانى‏هایى با «تقدس کمتر»، که بیشتر قربانى‏ها را تشکیل مى‏دهند و فردى که آنها را تقدیم مى‏کند، مى‏تواند آنها را مصرف کند.
بخش قُداشیم تنها درباره قربانى‏ها و عیوب مختلف آنها نیست، بلکه از اصولى نیز بحث مى‏کند که طبیعت گناهان مختلف را که مستلزم قربانى‏هاى کفاره هستند، بیان مى‏کنند. این که تقدیم قربانى در ازاى جرمى که با سوء نیت انجام شده، از انسان پذیرفته نیست، قاعده‏اى بنیادین است که استثناهاى بسیار اندکى دارد. چنین عملى را باید بشر، یعنى دادگاه زمینى، مجازات کند و تنها در مواردى که دادگاه به خاطر فقدان ادله کافى قادر به این کار نباشد، ملکوت، گناهکار را عقاب مى‏کند. تنها براى جرایم غیرعمدى قربانى تقدیم مى‏شود، ولى در جرایم عمدى، صرف تقدیم قربانى کفاره محسوب نمى‏شود. از سوى دیگر، اگر مردى بر اثر اُنِس (تحت‏تأثیر اکراه و یا به خاطر ناآگاهى) مرتکب گناهى شود، مسئولیتى نخواهد داشت. اما زمانى که به خاطر فراموشى، مرتکب خلاف و تعدى شود، مکلف است که قربانى تقدیم کند. دراین مورد، فرض بر این است که انسان در قبال خطاهاى غیرعمدى خود مسئولیت کامل ندارد و نمى‏توان او را محاکمه کرد، اما غفلت و فراموشى از ضعف درونى او ناشى مى‏شود و جبران آن مستلزم کفاره است.
افزون بر قربانى‏ها، هدایاى اختیارى دیگرى نیز به معبد و نزد کاهنان آورده مى‏شد. بعضى از هدایاى کاهنى از محصولات مزارع گرفته مى‏شد و تقریباً هیچ ارتباطى با خود معبد نداشت و از لحاظ موضوع و دسته بندى تلمودى به بخش زراعیم مربوط مى‏شد. هدایاى دیگرى نیز بود که براى منظورهاى خاص به معبد آورده مى‏شد. در روزگار موسى‏[ع‏] ما با اعانه‏12 شِقِل (نیمى از سکه‏اى نقره با وزن تقریبى 20 گرم) براى حفظ و نگهدارى معبد رو به رو مى‏شویم. در آن زمان، این اعانه با هدف مشخص ایجاد خیمه عهد پرداخت مى‏شد، اما زمانى که تبعیدى‏هاى بابل به فلسطین بازگشتند و معبد دوم را ساختند، براى نگهدارى معبد به مشارکت عمومى قانونمند نیاز بود. از این‏رو، مقرر داشتند که هر کسى اعانه ثابتى براى معبد پرداخت کند. این مبلغ از آن زمان به بعد، به «نیم شِقِل» شهرت یافت و با آن که مقدارش در مناطق مختلف متفاوت بود، به یک منبع اصلى براى تأمین مالى هزینه‏هاى معبد مبدل گردید که قربانى‏هاى مردم، تعمیر بناها و یا خرید ظروف و وسایل مورد استفاده در معبد را پوشش مى‏داد. بدین ترتیب پرداخت نیم شِقِل، نماد نوعى مشارکت ملى در عبادت معبد شد. اعانه‏ها نه تنها در فلسطین، که از سرزمین‏هاى آوارگى نیز جمع‏آورى مى‏شد. پس از انهدام معبد، مقامات رومى یهودیان ساکن در مناطق تحت نفوذ خود را مجبور مى‏کردند که زان پس مبلغ یاد شده را به عنوان مالیات، به خزانه روم بپردازند.
مشارکت در عبادت معبد، به اعانه مالى محدود نمى‏شد: تدابیرى براى ایجاد نمایندگى مناسب مردمى، به منظور عبادت معبد اتخاد شده بود. به طور کلى، شرکت در مراسم معبد براى تمامى کاهنان فلسطین ضرورى نبود. درنتیجه، از زمان پادشاهى داوود به بعد، کاهنان و لاویان به بیست و چهار میشمار(7) (دوره نظارتى) تقسیم شده‏اند. کاهن هر دوره نظارتى، هر شش ماه یک هفته را در معبد به‏سر مى‏برد و افزون بر این، در سه تعطیلى اصلى، یعنى ایام زیارت عمومى و قربانى‏هاى جمعى، تمامى کاهنان در معبد حاضر مى‏شدند. حکیمان علاوه بر تقسیم کاهنان به ناظران مختلف، تقسیم مَعَمادها(8) (حضار) را که تقسیم بندى عبادت‏کنندگان هم به شمار مى‏رفت، نیز ایجاد کردند. بر این اساس، هر زمان که طبق نوبت، یکى از کاهنان کشیک به اورشلیم مى‏رفت، تعدادى از اعضاى محله‏اش با او همراه مى‏شدند و به عنوان حضار و به نمایندگى از قوم، در مراسم مذهبى شرکت مى‏کردند و بقیه افراد محله که در منزل مانده بودند، تمام هفته را به خواندن یک سلسله دعاهاى خاص، گرفتن روزه و شرکت در مجالس، اختصاص مى‏دادند. بدین ترتیب، آیین عبادى مورد توجه تمام قوم قرار مى‏گرفت و همه احساس مى‏کردند که فرستادگان مخصوصى در معبد دارند.
نظارت بر چگونگى مصرف مبالغى که از طریق اعانات شِقِلى براى معبد کنار گذاشته مى‏شد و نیز مبالغى که به عنوان نذور یا به منظورهاى دیگر داده مى‏شد، ضرورى بود واین امر نه تنها ترتیبات مالى قابل اعتماد، که نگرش ویژه‏اى را نسبت به درآمدهاى معبد نیز ایجاب مى‏کرد. هَلاخاهاى اصلى در باره این موضوع، در خود تورات آمده است؛ آن‏جا که جزاى نقدى یک پنجم اضافه بر ارزش اصلى و قربانى‏هاى اضافى کفاره را براى کسانى که به طور غیرعمدى از اشیاء یا پولى که براى اهداف مقدسى کنار گذاشته مى‏شد، سودجویى مى‏کردند، در نظر گرفته است. یک رساله کامل در تلمود، معیلا(9)، به تبیین این هَلاخاها به همین روش پرداخته است: زمان دقیقى که طى آن، اعانات مالى جنبه قدسى پیدا مى‏کنند، این که چه هنگام باید [استفاده از آنها را ]اختلاس به شمار آورد، ومطالب دیگر درآن مشخص شده است. چون درآمدهاى معبد، (تازمانى که براى اهداف خاص خودشان مصرف مى‏گردیدند)، مقدس محسوب مى‏شدند، بنابر قاعده دیگر ترس از دزدى و راهزنى در آن جاى نداشت. درواقع، مردم گاهى براى‏حفظ اموال‏شخصى خودشان ازدستبرد سارقان، روى صندوقچه‏هاى پولشان عنوان «جزء اموال معبد» را درج مى‏کردند.
درآمدهاى معبد منحصراً براى اهداف قربانى کنار گذاشته نمى‏شد و در دوره معبد اول (و نیز تا حدودى در دوره معبد دوم)، خزانه معبد به مثابه خزانه ملى عمل مى‏کرد. پول‏ها معمولاً در راه عبادت روزانه درون معبد و براى پرداخت دستمزد کارکنان معبد هزینه مى‏شد. حقوق کارکنان و مقامات منصوب معمولاً از بودجه عمومى پرداخت نمى‏شد، بلکه آنها در مواردى که به صورت تمام وقت به انجام وظیفه مشغول بودند، از اجازه ویژه براى برداشت از خزانه معبد برخوردار بودند. هزینه کارهاى تعمیراتى معبد نیز از همین اعانات تأمین مى‏شد و [مثلاً] مبلغ خاصى براى ساخت اورشلیم، که شهرى مقدس به شمار مى‏رفت، جمع‏آورى مى‏شد. در زمان‏هاى بحران که هیچ منبع دیگرى در دسترس نبود، خزانه معبد به عنوان محل بودجه اضطرارى به شمار مى‏آمد؛ به‏ویژه زمانى که پادشاهى وجود نداشت و کاهن اعظم حاکم سیاسى نیز بود.
اسناد زیادى درباره سبک معمارى معبد و آیین‏ها و مراسم مذهبى آن به جاى مانده است. بخشى از این اطلاعات توسط یوسفوس فلاویوس(10) تهیه شده‏است. اوکه خود کاهن‏بود، جنبه‏هایى از معبدرا که شخصاً با آنها آشنا بود توصیف‏کرده است. اما حکمیان میشنایى نیزضرورت زنده‏نگهداشتن جزئیات مربوط به‏عبادت درمعبدرا احساس‏کرده‏بودند.آنها رساله‏کوتاهى را درتوصیف آیین‏هاى‏مذهبى نوشتند ورساله‏اى‏دیگر را به‏توصیف ظاهر [معبد ]اختصاص دادند. معبد دوم بر اساس دو سبک ساخته شده بود: از یک‏سو یادآور ساختمان معبد اول بود، و از سوى دیگر، بسیارى از جزئیات آن ازروى سبک معبد سوم که حزقیال نبى براى دوره استخلاص حقیقى پیش‏بینى‏کرده است، الگوبردارى شده‏بود. دوران‏ساخت معبددوم از ثبات اقتصادى و سیاسى قابل توجهى برخوردار بود و حتى زمانى که پادشاه هیرودیس آن را بهبود بخشید و توسعه داد و به یکى از مجلل‏ترین ساختمان‏ها در تمام آن منطقه مبدل ساخت، چنین احساس مى‏شد که هنوز زمان آن فرانرسیده است که معبد را براساس طرح حزقیال بسازند.
طرح اصلى هر سه سبک، مشابه و تا حدودى به شکل سایه‏بان عهد که موسى در بیابان بر پا داشته بود، بود. به کوه موریا(11) که معبد بر آن بنا شده بود اغلب، هَرهَبَییت(12) (کوه معبد) گفته مى‏شد. این کوه که دیوارى آن را احاطه کرده بود منطقه مقدس دیگرى بود و شباهتى به «خیمه‏گاه لاوىِ»(13) اصلى که در بیابان سینا برپا شده بود، داشت. داخل دیوار کوه معبد دیوار دیگرى با حیاطى کوچک‏تر قرار داشت که دیوار خود معبد بود و اساساً از یک حیاط باز بزرگ با اتاق‏هاى بسیار که براى اهداف گوناگونى مورد استفاده قرار مى‏گرفتند تشکیل شده بود. تعدادى از این اتاق‏ها انبار و بقیه در اختیار کاهنان بودند و یا براى کارهاى مقدماتى مختلف (نظیر تهیه کُندر و نان دورویه)(14) و یا براى دادگاه‏هایى که به طور منظم در معبد، دادرسى مى‏کردند و ریاست آن با 1 هدرین کبیر، 3سنهدرین کبیر بود، اختصاص داشتند. بخش عمده محوطه حیاط بزرگ، معروف به عِزْرَت،(15) براى عبادت کنندگانى که براى دعا یا تماشاى مراسم قربانى مى‏آمدند، اختصاص یافته بود. این قسمت به عِزْرَت ناشیم(16) (محوطه زنان) نیز معروف بود؛ چرا که هم مردان و هم زنان در آن مى‏ایستادند. محوطه‏اى باریک در جلو، معروف به عِزْرَت ییسرائِل،(17) براى کسانى که قربانى مى‏آوردند درنظر گرفته شده بود. در داخل معبد، قربانگاه بزرگ قربانى قرار داشت که کاهنان از طریق یک راهروى شیب دار به آن‏جا وارد مى‏شدند. در کنار این قربانگاه، تمام ابزار و ظروف مورد نیاز مراسم قرار داشت. در انتهاى غربى جلو معبد، یک ساختمان بلند پنجاه مترى برپا بود که قُدِش(18) (مکان مقدس) نام داشت و قدس الاقداس درون آن واقع شده بود. در قُدِش، ظروف داخلى معبد، میز طلایى براى نان دورویه، منورا(19) (شمعدان هفت شاخه) و آتشدان کندر قرار داشت. در جلو، اتاقک بسته قدس‏الاقداس واقع بود. در دوره معبد اول، تابوت عهد(20) درون قدس‏الاقداس بود، ولى در زمان معبد دوم این اتاقک خالى بود. تنها کاهن اعظم مجاز بود که تنها در روز کفّاره (کیپور)،(21) در گرماگرم مراسم این روز با ارزش، وارد قدس‏الاقدس شود. معبد، رو به غرب یعنى مقدس‏ترین سمت بود. از این‏رو، قدس‏الاقداس در انتهاى غربى این ساختمان قرار مى‏گرفت. دیوارى که اکنون به دیوار غربى (دیوار ندبه)(22) معروف است، در آن زمان دیوار غربى کوه معبد و نزدیک‏ترین مکان به قدس‏الاقداس بود. جهتى که کنیسه‏هاى امروزى رو به آن ساخته مى‏شوند، ارتباطى به این نقشه ندارد؛ تعیین جهت آنها براساس محل قرارگرفتن اسرائیل و اورشلیم است وبنا به‏موقعیت جغرافیایى کنیسه در مقایسه با اسرائیل، متغیر است.
مهم‏ترین و مقدس‏ترین کارها در معبد توسط کاهن اعظم انجام مى‏گرفت. در زمان‏هاى قدیم در میان تعدادى اندک از خانواده‏هاى منتخب براى مقام کاهنى، با آن که قانونى که این آیین را تنظیم کند وجود نداشت، این مقام از پدر به پسر منتقل مى‏شد. بعدها تلاش‏هایى صورت گرفت تا انتخاب برجسته‏ترین کاهن هر نسلى به این مقام را تضمین کند. این سنت تا حدودى، توسط حَشْمُونائیم که خود با تصاحب این مقام رفیع، کاهنى مى‏کردند، تنزل پیدا کرد. پس از روى کار آمدن سلسله هیرودیس(23) و در ایام حکمرانان رومى، وقفه‏اى در انتصاب کاهنان ایجاد شد و در مواقعى، مقام کهانت اعظم به افرادى واگذار مى‏شد که براى رسیدن به این افتخار، مبالغ هنگفتى خرج مى‏کردند. کاهن اعظم نقش دو جانبه‏اى را بازى مى‏کرد؛ از یک سو مقدس‏ترین کارهاى درون معبد را انجام مى‏داد و از سوى دیگر موظف بود که احکام شرعى طهارت و ریاضت را نیز دقیق‏تر از کاهنان دیگر در زندگى خصوصى‏اش رعایت کند. او علاوه بر قربانى ویژه‏اى که هر روز به عنوان بخشى از آیین عبادى روزانه تقدیم مى‏کرد، حق داشت که به انتخاب خودش هر قربانى دیگرى را به نمایندگى از کاهنان دیگر تقدیم کند. اما تکلیف اصلى او به روز کفاره مربوط مى‏شد. در این روز او به تنهایى، مسئولیت اجراى آیین عبادى معبد را که به دقیق‏ترین شکل در رساله یُوما و منابع دیگر تشریح شده است، بر دوش مى‏کشید. از آن جا که اجراى مراسم روز کفاره بدون حضورکاهن اعظم غیرممکن بود، سِمَت خاصى تحت عنوان نایب کاهن اعظم(24) وجود داشت؛ او آماده بود هر زمان که کاهن اعظم، به هر دلیلى قادر به اجراى تکالیف خود نبود، به‏جاى او وارد عمل شود. کاهن اعظم افزون بر تکالیف شرعى، مدیر ارشد معبد نیز بود و تمام کارکنان معبد، تحت حوزه مدیریت وى و ظاهراً منصوب او بودند. در طى دوران اشغال [سرزمین فلسطین ]توسط پارس و در دوره حَشْمُونائیم، کاهن اعظم در تمامى اهداف و حوزه‏هاى عملى، حاکم کشور نیز به شمار مى‏آمد.
کارهاى روزمره در معبد، با مدیریت نایب کاهن اعظم انجام مى‏گرفت که علاوه بر آن، مسئولیت حفظ نظم را نیز برعهده داشت. کارکنان خاصى از میان کاهنانى که امور گوناگون معبد را مى‏گرداندند، انتخاب مى‏شدند که هر کدام مسئولیت یک بخش خاص را، از قربانى‏ها گرفته تا مراقبت‏هاى درمانى، بر عهده داشتند. امور مالى توسط زنجیره پیچیده‏اى از مقامات، که وظیفه آنها جلوگیرى از اختلاس بود، اداره مى‏شد. این افراد عبارت بودند از دو نفر قاتولیقى(25) (ناظر) هفت نفر اَمَرْکال(26) (متولى) و سیزده نفر گیزبار(27) (خزانه دار)؛ که همه آنها کلید خزانه را (که تنها در حضور تمامى سیزده‏نفر مى‏توانست باز شود) در اختیار داشتند. رفتار و کردار کارکنان معبد به دقت تحت‏نظر بود. از آنها انتظار مى‏رفت که درستکار و برخوردار از خصلت‏هاى غیرقابل سرزنش باشند.
در میان خودکاهنان سلسله مراتب خاصى وجود داشت: رؤساى کشیک، که نظارت بر تمام کشیک‏ها را بر عهده داشتند؛ راشِه بت آو(28)، که هر کدام در یک ششم زمان کشیک، وظایف مربوط به آن روز خاص از هفته را انجام مى‏دادند؛ پیرمردها که در دادگاه‏هاى خاص کاهنان نیز خدمت مى‏کردند؛ و کاهنان جوان‏تر، که ضمن کارآموزى، به همراه لاویان، نگهبانى همیشگى از ارج و احترام معبد را برعهده داشتند.

...................) Anotates (.................
1) mar .
2) Issac's dust منظور خاکستر باقى‏مانده از قربانى است. چون قربانى‏ها پس از ذبح عموماً سوزانده مى‏شدند و خاکستر آنها مشمول مراسمى مى‏شد. م.
3) havez .
4) hahnim .
5) seiloH fo yloH .
6) seiloh fo tseiloh ehT" .
7) ramhsim .
8) todama'am .
9) hali'eM .
10) suivalF suhpesoJ .
11) hairoM tnuoM .
12) tiyaB-ah raH .
13) pmac etiveL .
14) daerbwehS .
15) tarza .
16) mihsan tarze .
17) learsI tarze .
18) hsedok .
19) haronem .
20) tnanevoC eht fo krA .
21) tnemenotA fo yaD .
22) llaw (gniliaW) nretseW .
23) ytsanyd naidoreH .
24) tseirP hgiH ytupeD .
25) ikilotak .
26) lakrama .
27) rabzig .
28) va teb iehsar .
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد