آرمانهاى غیر انسانى
یگانه آرمان یهود که صراحتا اعلام مىشود آن است که یک دولت یهودى جهانى بپا کنند، یعنى همه دنیا را تحت تصرّف خویش در آورند.
این حکومت بنا به گفته خود آنها از اسرائیل سرچشمه خواهد گرفت و پس از غلبه بر (نیل تا فرات) در راه آن گامهاى بزرگترى خواهند برداشت.
به عقیده آنها، اگر از (نیل تا فرات) را بدست بیاورند بقیه مناطق، خواهى نخواهى تسلیم خواهند شد، زیرا این منطقه که با منابع سرشار خود ثروتمندترین مناطق جهان را تشکیل مىدهد، گلوى دنیا محسوب مىشود و کسى که بتواند بر آن حکومت کند چنان است که بر جهان حکومت داشته است.
تورات مىگوید: در آن روز به ابرام (ابراهیم) گفت: این زمین را به نسل تو خواهم داد، از نهر مصر تا نهر بزرگ فرات(1).
تا آنکه خداوند تو و نسل تو باشم... همه زمینهاى غربت تو را به تو و نسل تو بر مىگردانم... زمینهاى کنعان را به ملک ابدى تو خواهم در آورد(2). یهود پروردگار ما در (حوریب) با ما سخن گفت: بس است آنچه در این کوه توقف نمودید، بروید بالاى کوه اموریین جنوب و سواحل دریا و زمینهاى کنعان و لبنان تا نهر بزرگ فرات را به تصرّف درآورید. داخل شوید و زمینهائى را که خداوند به آنها قسم یاد کرده که آنها را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب و فرزندان آنها بدهد تملّک کنید(3).
یهود براى تحقّق بخشیدن به این نویدها و مژدههاى دیگرى که در (تلمود) وارد شده است در مرحله اوّل یک حکومت مخفیانه مرکب از300 یهودى را تشکیل داد و یک نفر را (وارث سلیمان و داود) بعنوان پادشاه آن انتخاب نمود.
این حکومت مخفى در حقیقت صاحب مال، نفوذ و همه کاره اروپا بود(4).
آقاى (ولترراتنو) یهودى در روزنامه خود در تاریخ 25/12/1909 مىنویسد: سرنوشت اروپا فقط بدست300 نفر که هریکى رفقاى دیگر خود را بخوبى مىشناسد تعیین مىگردد. این300 نفر که همه یهودى مىباشند، داراى وسائل کافى براى سرنگون ساختن رژیمهاى مخالف هستند.
یهود این حکومت جهانى خود را به یک افعى بسیار بزرگى تشبیه مىکنند که از سال70م، براى نابود کردن جهان در حرکت است. دُم این افعى در فلسطین باقى خواهد ماند و سر آن به حرکت خواهد آمد، تا آنکه تمام دنیا خراب شود و در این وقت سر او از این جهانگردى ننگین خود باز گشته و در شهر بیتالمقدّس زیر پرچم یهود آرام خواهد گرفت.
ولى چون این آرمان کاملاً غیر انسانى، با وجود ادیان و اخلاق، امکانپذیر نبوده است، آنها سخت مىکوشند تا از اخلاق و دین مفهومى باقى نماند.
خاخام (ریچران) در یکى از سخنرانىهاى خود که بر سر قبر (سیمون بن یهوذا) در شهر براغ سال1869م، ایراد کرده و در مجله (کانت مپران) که در تاریخ 1/7/1880م، چاپ شده است، مىگوید: پدران گذشته ما هر ساله کنفرانسى بر سر این قبر تشکیل مىدادند و این وظیفه ما است که اوّل هر قرن این کنفرانس را تشکیل داده و براى سیطره بر جهان طرح و برنامهریزى بنمائیم.
اکنون هیجده قرن از جنگ یهوذا تا این زمان مىگذرد، براى این که خداوند وعده داده است ابراهام قدرت پیدا مىکند بر جهان و در این مدّت یهود، اهانتها و جسارتهاى زیادى بخود دیده و چندین بار قتل عام شده، ولى آنها تسلیم نشده و اگر در دنیا پراکنده مىباشند علّتش این است که دنیا ملک آنها است.
و اضافه مىکند: اینک ملّت ما گامهاى بزرگى را بسوى قله جهان برداشته و هر روز که مىگذرد بر قوّت و قدرت و نفوذ ما افزوده مىشود. ما خداوند این زمان را که عبارت از طلا است مالک هستیم، همان خداوندى که هارون آن را بصورت گوسالهاى در آورد و ما آن را پرستش کردیم و اینک بصورت خداوند تمام مردم جهان در آمده است. در آن لحظه که طلاهاى جهان بدست ما در آید وعدههاى أبراهام (ابراهیم(ع)) را عملى خواهیم کرد و بر جهان سیطره کاملى خواهیم یافت.
1 ـ سفر پیدایش اصحاح، صفحه15.
2 ـ همان مدرک، صفحه17.
3 ـ تثنیه اصحاح اوّل.
4 ـ (الیهودیة العالمیة)، صفحه135