وضعیت زنان‏ در تلمود

         وضعیت زنان‏
 

                              
حقوق تلمودى، به شیوه‏هاى مختلف، زنان را از چندین حوزه مهم زندگى استثنا مى‏کند. براى مثال، آنها را از آن دسته احکام شرعى که انجام دادن آنها بر زمان خاصى از روز یا سال مبتنى است، معاف دانسته است. این احکام بسیارى از آیین‏هاى معروف زندگى یهودى را دربرمى‏گیرند: پوشیدن صیصیت(1) (تن‏پوش لبه‏دار چهارگوشه)، بستن تِفیلین(2) (تعویذها)، قرائت دعاى شِمَعْ ییسرائل(3)، دمیدن در شوفار(4)، برپا داشتن سوکا(5)، و زیارت. زنان مجاز نیستند که مینیان (حد نصاب) را براى برگزارى نماز جماعت تشکیل دهند و نیز به‏کارگیرى زنان براى کارهاى پر تحرّک در جامعه مجاز نیست. به لحاظ اجتماعى، زنان براى شغل‏هاى اجرایى و قضایى صلاحیت ندارند و از همه مهم‏تر، از میصواى(6) مهمِ تحصیل تورات معاف هستند؛ مسئله‏اى که ناگزیر، آنها را از ایفاى نقش در زندگى فرهنگى و معنوى یهودى باز مى‏دارد.

هرکس با ملاحظه این محدودیت‏ها و معافیت‏ها انتظار خواهد داشت که همه اینها باعث ایجاد یک طبقه دون پایه شود و مقام زنان را تا حد ایفاگر نقشى کاملاً فرعى در جامعه یهودى، تنزل دهد. اما زنان هنوز در حوزه‏هاى بسیار گوناگونى فعال هستند و حضور خودشان را نه تنها در قلمرو عمل به وظیفه همسرى و مادرى به اثبات رسانده‏اند، بلکه در حوزه‏هایى که به ظاهر، تنها به جنس مذکر اختصاص دارد نیز حاضر شده‏اند. علت این امر، ظاهراً در طبیعت رویکردى نهفته است که تلمود به زندگى و به تورات دارد. به هنگام نیاز به توجیه و اثبات مسئله‏اى از طریق نظریه‏پردازى مداوم، هَلاخا چیزى بیش از یک ساختار صرفاً فلسفى و عقلانى تلقى مى‏شود. به بیان دقیق‏تر، هَلاخا شبکه‏اى از قوانین کاربردى - و به یک معنا حقوق طبیعى - است که نگرش به آن کاملاً عمل‏گرایانه و درنتیجه، به کلى انعطاف‏پذیر است. براى مثال، علت این که زنان از مطالعه و تحصیل معاف شده‏اند این نیست که حکما زنان را قادر به آموختن نمى‏دانستند؛ برعکس، آنها معتقد بودند که «زنان از بینا(7) (درک، ذکاوت) بیشترى نسبت به مردان برخوردارند» و راه را بر آن معدود زنانى که فرصت مطالعه و تحصیل داشتند، نمى‏بستند. درست است که ربى اِلیعِزر که به صلابت دردیدگاه‏ها معروف بود، یک بار به یک زن دانشمند نوآیین گفته است که «زن از هیچ حکمتى جز ریستن نخ برخوردار نیست»، اما از سوى دیگر، بن عَزَى(8) معتقد بود که هر مردى باید تورات را به دخترش آموزش دهد. علاوه بر این، یکى از اِمُوراهاى بسیار سرشناس، با نفوذ کلامش شاگردى پرادعا و متکبر را با این بیان سرجاى خود نشاند: «حتى بِرورْیا(9) که یکباره در یک روز 300 حکم شرعى را از 300 تَنّا فراگرفت، براى این متن وقت زیادى صرف کرده است؛ چه چیزى باعث شد که فکر کنى سریع‏تر از آن زن مى‏توانى به فراگیرى آن بپردازى؟» بِرورْیاى معروف، همسر ربى مئیر، از زیرک‏ترین عالمان عصر خود، و دختر حکیمى سرشناس است که در بسیارى از گفت‏وگوهاى هَلاخایى شرکت مى‏کرد. علاوه بر این، معروف است که دیدگاه او در مواقع متعددى بر دیدگاه‏هاى هم‏روزگاران مذکرش غالب آمده است.
درباره زن دانشمند دیگرى نیز که ازطریق شرایط ضمن عقد ازدواج به کسب دانش تورات نایل‏مى‏آید، اطلاعاتى دردست است. این عقد ازدواج بدون شک، عقدى غیرعادى است‏که درآن، میان پسرعقیوا وعروس او شرط مى‏شود که مرد «به او (زن) غذا داده، مراقبتش کند و تورات را به او بیاموزد». اما این علاقه‏مندى به‏یادگیرى به‏همین چندزن، محدود نمى‏شد. زنان بسیارى بودند که - حتى گاهى برخلاف اذن و رضایت شوهر - به کنیسه‏ها مى‏رفتند تا به تفسیرهاى اَگادایى و هَلاخایى، که حکیمان بیان مى‏کردند گوش فرا دهند. حکما از دختران خدمتکار 1 ى یهودا هَناسى، 3ربى یهودا هَناسى، به‏عنوان منابع اطلاعاتى درباره استفاده از زبان عبرى یاد کرده‏اند.
زنان اگرچه، همان‏گونه که یادآور شدیم، هیچ‏گونه موقعیت اجتماعى و رسمى نداشتند، این مسئله آنها را از تأثیرگذارى قابل ملاحظه به عنوان همسران و دختران مردان برجسته، باز نمى‏داشت. در حکایتى بسیار روشنگر از راوا(10) و همسر دومش، که عشق میان آن دو به دوران کودکى مى‏رسید، سخن به میان آمده است:
«همسر راوا، دختر راو حیسدا(11)، در جلسه دادگاهى که در آن زنى قصدداشت سوگند ادا کند حضور داشت. به همسرش راوا متذکّر شد که آن زن را مى‏شناسد و او را دروغ‏گو مى‏داند. شوهرش ارزیابى او را پذیرفت و بر اساس آن رأى داد.» این قضیه در میان حاضرین که تعدادى از آنها شاگردان راوا بودند، هیچ تعجب خاصى را برنینگیخت. چندى بعد و در وضعیتى مشابه، یکى از برجسته‏ترین شاگردان راوا، اِمُورا راو پاپا(12)، در صداقت یک مدعى تردید مى‏کند. راوا محترمانه نظر او را رد مى‏کند و مى‏گوید: «شما سرور من! یک شاهد هستید و من نمى‏توانم بر اساس شهادت شاهدِ واحد قضاوت کنم.» پاپا پرسید: «آیا به من کمتر از همسرتان اعتماد دارید؟» پاپا در پاسخ گفت: «من همسرم را خیلى خوب مى‏شناسم و به قضاوت او اعتماد دارم. اما شما را سرور؟! تا این اندازه نمى‏شناسم.» شایان توجه است که راو پاپا با این اظهارنظر، مرتکب خطایى نشده بود. در واقع، او از این حادثه استفاده کرد تا یک جمع‏بندى کلى را درباره اعتبار شهادتى که از سوى یک شاهد قابل اعتماد ادا مى‏شود، مطرح کند.
این‏که زنان موظف نبودند بسیارى از احکام شرعى را اجرا کنند، بیشتر یک معافیت محسوب مى‏شد تا ممنوعیت. مردان که اصرار داشتند خویش را جنس برخوردارتر قلمداد کنند، مستحق آن بودند که شمار زیادترى از احکام را به‏دوش بکشند. گواه این مسئله برکتى است که هر صبح قرائت مى‏شود و در آن، مرد خدا را به خاطر این که او را زن نیافریده است، سپاس مى‏گوید. به هر حال، زنانى که خالصانه خواهان آن باشند، مى‏توانند میصواهاى بیشترى را انجام دهند. بر این اساس، در نقل‏ها آمده است که «میخَل(13)، دختر شائول(14)، پیشانى بند تفیلین بست» یا «همسر یونا به زیارت رفت». هم‏چنین، براى خرسندى زنان، به آنها اجازه داده شد که در معبد، سِمیخا (مراسم خاصى در تقدیم قربانى) را بجاى آوردند. هیچ تفاوت نظرى روشنى میان احکامى که زنان از اجراى آنها معاف هستند و احکام الزام‏آور براى آنها وجود ندارد. با آن که زنان از قرائت دعاى شِمَعْ معاف بودند، به طور کلى خواندن دعا براى زنان مانند مردان الزامى بود؛ چون که دعا «توسل به خدا» بود.
پیش‏بینى آن که مبادا زنان، خود را به‏کلى وقف خواندن دعا یا ریاضت‏کشى کنند، به ویژه، در مواردى که انگیزه‏هاى آنها مورد تردید بود، بعضى از حکما را اندکى ترساند. در فهرست مِوَلِه عُولام(15) (آدم‏هاى بیکاره، وقت‏گذران - در لفظ: نابود کننده دنیا) از بِتولا صَلْیانیت(16) (دخترى که خود را وقف خواندن دعا کند) و اَلمانا صَیمانیت(17) (بیوه‏زن ریاضت‏کش) نام برده مى‏شود. این بدان‏معنا نیست که حکیمان زنان را بى‏مقدار مى‏شمردند؛ زیرا خود آنها مى‏گفتند:«ما از دختران، گناه‏ترس بودن را و از بیوه‏زنان پاداش فضیلت فضیلت است، را آموخته‏ایم.» اما با این همه، حکیمان از این مى‏ترسیدند که رفتار و کردار زاهدانه گاهى براى تظاهر و ریا باشد. این تصور از زن که «براى چند عدد سیب، به منظور رساندن آن به بیماران مرتکب زنا مى‏شود»، آنها را نگران کرده بود. اما در مجموع، زن خداترسى که خود را وقف کارهاى خیر کرده باشد، شخصیتى ناآشنا نبود. این‏که زنانى بسیار صالح و حتى در کمال فضیلت یافت شوند، امرى پسندیده بود. فعالیت‏ها و منزلت انبیاى مؤنث باستانى مسلم گرفته شده بود و به نظر نمى‏رسید که محتاج توجیه باشد. در واقع، حکایتى مشهور است که مى‏گوید: «شیوخ قبیله نسبت به رؤساى زن قبیله، در نبوّت، در مرتبه‏اى پایین‏تر هستند.» وضعیت برابر زنان در حقوق کیفرى و مدنى، عوارض اجتماعى قابل توجهى نیز در پى داشت. حتى محدودترین قراردادهاى ازدواج، استقلال اقتصادى نسبتاً وسیعى را براى همسر تجویز مى‏کرد و چون زنان حتى پس از ازدواج، تاحدودى کنترل اموالشان را به عهده داشتند، بسیارى از آنان به کار تجارت پرداخته، طرف تجارى معاملات گوناگونى قرار مى‏گرفتند. در بعضى از خانواده‏ها، به ویژه خانواده‏هاى بازرگانان ثروتمند، زنان در تدبیر منزل کاملاً مستقل عمل مى‏کردند. زنى که جهیزیه زیاد وقابل ملاحظه‏اى به خانه شوهر مى‏آورد، از کار کردن در خانه معاف بود؛ از این‏رو، بعضى از این زنان فارغ‏البال اوقات فراغت خود را صرف شطرنج یا بازى با سگ‏هاى خانگى مى‏کردند. با آن‏که حکیمان یهودى مطالعه شعر و زبان‏آورى یونانى را جایز نمى‏دانستند، برخى از ایشان آن کارها را براى زنان، به عنوان «زیورى براى این جنس»، مجاز مى‏شمردند.
اطلاعات ما درباره آموزش دختران در دوره تلمودى، بسیار اندک است، اما [مى‏دانیم که‏] دست‏کم در جوامع و خانواده‏هاى مرفه، دختران از آموزش پایه در تحصیلات یهودى برخوردار بودند. دانستن اندکى از کتاب مقدس و هَلاخا در میان دختران، گویا امرى شایع بوده است و هر چه خانواده با سوادتر مى‏بود، فرصت تحصیلى بیشترى براى دختران، چه از طریق تحصیلات معمول یا به واسطه حضور در کلاس درس برادرانشان، مهیا بود. این یکى از دلایلى بود که حکیمان فکر مى‏کردند که اگر مردى تمام اموالش را بفروشد تا با دختر یک عالم بزرگ ازدواج کند، ارزش دارد. آنان فرض را، چنانچه از حکمت‏هاى تلمود بر مى‏آید، بر این گذاشته بودند که چنین دخترى در دامان پدر، خوب پرورش یافته است؛ پس اگر شوهر فوت کند یا به تبعید رود، او قادر خواهد بود که به تنهایى، فرزندانش را تربیت کند و آنها را با روح تورات بار بیاورد. این حکم هَلاخایى که «همسر یک حاور(18) (عالم) همانند خود اوست»، بیانگر شدت وفادارى و معرفت به هَلاخا است که در زنان خانواده علما سراغ داشتند. حکم یاد شده داراى اهمیت قابل ملاحظه‏اى بود؛ چرا که در نتیجه آن، همسران حکیمان از همان احترامى برخوردار شدند که شوهرانشان داشتند و از این جهت، از موقعیت اجتماعى بالاترى نسبت به مردم عادى بهره‏مند گشتند.
براى درک جنبه‏هاى اصلى منزلت زنان درشریعت و در زندگى روزمره، باید در موضع حکیمان تلمودى درباره ازدواج تحقیق کرد. برخلاف مسیحیت و برخى ادیان شرقى، یهودیت هرگز به ازدواج به چشم یک «شرّ لازم» براى تداوم نسل‏ها و، در غیر این‏صورت، پیوندى منفور نمى‏نگریست. حکیمان شهوت جنسى را همانند دیگر امیال، جزء غریزه‏هاى طبیعى مى‏دانستند، نه چیزى که باید سرکوب شود. با آن که خودشان از حجب و حیا و پاک‏دامنى کامل برخوردار بودند و به بالاترین پرهیزگارى ممکن در روابط زناشویى توصیه مى‏کردند، از عوارض و گرفتارى‏هاى این غریزه جنسى در زن و مرد غافل نبودند. راو حیدا که به دختران خود شدیداً احترام مى‏گذاشت و به آنها محبت مى‏ورزید (و حتى درباره آنها گفته است که «دختران من بهتر از پسرها هستند)، آنان را با امور جنسى آشنا مى‏ساخت. آموزه‏هاى او در تلمود نقل شده و مکمل راهنمایى‏هاى جامع براى مردان است. در مجموع، حکیمان به قدرت غریزه جنسى واقف بودند و این دیدگاه آنها در این مثل متجلّى است: «اِن اِپیطرُوپُوس لِعَرایُوت»(19)؛ (یعنى نگهبان براى عورت معنا ندارد.) بر این اساس، حتى به زاهدترین و پرهیزگارترین مردان که از هر سوءظنى مصون باشد، هرگز نمى‏توان به طور کامل اعتماد کرد و او را براى نگهبانى و محافظت از یک زن، تنها گذاشت. این که حکیمان گفته‏اند: «آن کسى که بزرگ‏تر از فرد همراه خود است، در تمایلات جنسى نیز بزرگ‏تر است»، نشانه هشیارى ژرف آنهاست و داستان‏هاى متعددى درباره کسانى که با تمام شهرتشان در زهد و پارسایى، به انجام خلاف‏هاى جنسى وسوسه شدند، وجود دارد. هدف از نقل این حکایات و داستان‏ها نه تحقیر این مردان قدسى، که تاکیدى بر ضرورت پرهیزگارى و مهار نفس است.
یهودیت، زن گرفتن را فریضه مهمى مى‏داند که بر هر مردى واجب است، و حتى تأکید دارد بر این‏که مردى هم که دیگر قادر نیست بچه‏دار شود، از زندگى مجردى بپرهیزد. بر این اساس، غریزه جنسى دیگر فقط ابزارى براى بقاى نسل‏ها نیست، بلکه بخشى از هویت و شخصیت آدمى است و نقل شده است که: «مردى که همسر ندارد شایسته نام مرد نیست.» مرد مجرد در نظر حکیمان یک نیم‏تنه است و تنها زمانى انسان کامل مى‏شود که ازدواج کند. (داستان آفرینش، به گونه‏اى که در تورات آمده است، توسط اکثر علما به این معنى تفسیر شده است که آدم، در ابتدا با یک صورت دو گانه خلق شد و بعداً، به دو جسم - زن و مرد - تقسیم گردید.)
به لحاظ اجتماعى، خانواده - متشکل از زن و شوهر - هسته مرکزى زندگى است و هر بحثى در این باره، باید با ملاحظه هر دو طرف این واحد اجتماعى صورت پذیرد. روابط عاطفى و معنوى میان زن و شوهر نه تنها از لحاظ پرورش فرزند، که با توجه به خود زوجین نیز اهمیت دارد. تلمود قضیه‏اى را درباره زنى نقل مى‏کند که با یک عالم ازدواج کرده بود و هر روز تِفیلین به دور بازوى شوهر مى‏بست؛ او پس از مرگ شوهرش با یک مأمور جمع‏آورى خراج (شغلى که حکیمان آن را با سودجویى و اخاذى همراه مى‏دانستند) ازدواج کرد و هر روز صبح بازوبند مخصوص مأمور جمع‏آورى مالیات را به دور بازوى شوهر جدیدش مى‏بست. و نیز مرد پرهیزگارى را مثال مى‏زند که با یک زن زاهد ازدواج کرده بود. پس از جدایى آن دو، زن مجدداً ازدواج کرده و شوهر جدیدش را به راه راست هدایت نمود؛ در حالى که شوهر قبلى او با زن شرورى ازدواج کرده بود که او را به فساد و تباهى کشاند. این دو نمونه از روابط متقابل زن و شوهر، ما را به یک ارزیابى واقع‏گرایانه درباره نقش و جایگاه زن در خانواده رهنمون مى‏شود. با آن‏که راه‏هایى که زنان بتوانند قابلیت خود را در زندگى اجتماعى نشان دهند اندک بود، آنان در عمل، از نفوذ قابل توجهى برخوردار بودند و این امر نه مورد مخالفت قرار گرفت و نه پنهان نگاه داشته شد. افسانه‏هاى زیادى درباره همسر با صلابت حکیم راو نحمان وجود دارد؛ زنى که نازپرورده خانواده منسوب به پادشاه بود و هیچ کوششى را براى پنهان کردن نفوذ و قدرتش به‏کار نمى‏بست و اصرار داشت تا با احترامى خاص با او رفتار کنند. او با این تصور که راو عولا، عالم بزرگ فلسطینى، به او توهین کرده است، پیامى زشت و اهانت‏آمیز به این عبارت برایش فرستاد: «افراد دوره‏گرد هم‏چنان که لباس‏هاى کهنه از کک انباشته‏اند، از کلمات پر هستند (وراج هستند).» زنان اندکى مى‏توانستند اجازه چنین صراحتى را به خود بدهند، اما توهین را هرگز جایز نمى‏دانستند. این داستان تأییدى بر نفوذ شایان توجه و فراگیر زنان در دوره تلمودى است.
کتوباى رسمى، زن را از مالکیت بر اموالش محروم نمى‏ساخت؛ اگرچه اداره آن را در صورتى‏که راه دیگرى پیش‏بینى نمى‏شد، به شوهر واگذار مى‏کرد. از آن جا که زنى که ازدواج مى‏کرد از حق حضور در دعاوى مدنى به عنوان خواهان، محروم نمى‏شد، تلمود دعاوى زیادى را برمى‏شمارد که در آنها زنان در دعاوى مالى، و نه ضرورتاً فقط دعاوى مربوط به حقوق زناشویى، نقش فعالى داشته‏اند. حدود فرمان‏بردارى زن از شوهر به طور صریح در سلسله‏اى از احکام آمده است که اصولاً تغییرى در موازنه حقوق و تکالیف پس از ازدواج ایجاد نمى‏کند. تورات به شوهر اجازه داده است که نذرهاى همسرش را لغو کند، اما علما این حق را به اندازه قابل توجهى محدود کردند. شوهر حق دارد که تنها نذرهایى را که تا حدودى به روابط زناشویى مربوط مى‏شوند، فسخ کند و از مداخله در هر نذر دیگرى که همسرش بر عهده گرفته، منع شده است. هم‏چنین پدر مى‏تواند ازدواج دخترش را فسخ کند و نذرهاى او را ملغى نماید، اما این اختیارات محدود به دختران صغیرى است که هنوز به سن بلوغ جنسى (دوازده سال) نرسیده‏اند. دختران پس از رسیدن به سن بلوغ، کاملاً مستقل مى‏شوند و نه پدر و نه هیچ‏کس دیگرى نمى‏تواند خواست خود را بر یک دختر بالغ تحمیل کند یا تلاش کند که او را برخلاف میلش، به ازدواج مجبور سازد. والدین یهودى همیشه خود را موظف مى‏دانستند که به دنبال همسرى براى فرزندان خود باشند، اما این امر نشان دهنده حقوق ویژه پدر بر دختر نیست. گذشته از این، این یک رسم پذیرفته شده است که والدین پیک علایق و خواست‏هاى دختران و پسران خود باشند و به عنوان واسطه در پیوندهاى زناشویى عمل کنند.
بنابراین، ملاحظه مى‏کنیم که حکیمان تلمودى زنان را نه مخلوقاتى دون‏پایه، بلکه بنا به گفته موجز یکى از حکیمان، «ملتى جداگانه» مى‏دانستند. از نظر آنها یک شبکه جداگانه از عقاید، احکام و رهنمودهاى عملى زنانه وجود دارد که با آنچه براى مردان هست تفاوت دارد و زنان با آن که از بسیارى از فرایض مهم که مردان موظف به رعایت آنها هستند معاف شده‏اند، از دیدگاه ناب دینى، کم‏اهمیت‏تر از مردان به شمار نمى‏آیند. حتى گفته شده است که «بشارت آن قدّوس براى آینده زنان، بزرگ‏تر از نویدى است که به مردان داده شده است». تمایز میان دو جنس بر پایه یک تقسیم‏بندى کاربردى است که در ظاهر، جدا از هم دیده مى‏شوند، اما در حقیقت مساوى‏اند.

...................) Anotates (.................
1) tiztizt .
2) nilifet .
3) learsiY amehS .
4) rafohs .
5) hakkus .
6) havztim .
7) hanib .
8) iazA neB .
9) ayrureB .
10) abbaR .
11) adsiH .vaR .
12) appaP .R aroma .
13) lahciM .
14) luaS .
15) malo ielavem .
16) 1tinaylazt haluteb .
17) 2tinamyazt hanamla .
18) revah .
19) toyara'el soportipe niE .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد