خطبه حضرت زینب کبرى (ع)در مجلس یزید(کوتاه-حتما بخوانید)

                                       بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام دوستان یکی از مکاتبی که امام زمان (عج)بر حفظ و خواندن آن بسیار تاکید دارند ومتاسفانه بسیار کم به آن پرداخته می شود خطبه اسوه صبرو ومقاومت وپایداری حضرت زینب کبری میباشد که در شام ودر مجلس یزید لعنه الله  علیه وآله ایراد فرمودند که هر چند کوتاه است اما بسیار تاثیر گذار و رسوا کننده آن رژیم بود پیشنهاد میکنم حتما مطالعه بفرمایید که درس های بزرگی به ما میدهد باشد که موجب خوشنودی قلب آقا وسرورمان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف قرار بگیرد.

 

خطبه زینب کبرى در مجلس یزید

حرکت کاروان اسیران کربلا بطرف شام پس از سخنان کفرآمیز یزید، هـنـگـامـى کـه یـزیـد حـقیقت درون خود را آشکار ساخت و بر همگان معلوم شد که جنگ بین امام حسین (علیه السّلام) و یزید جنگ بین دین و کفر بوده است، حضرت زینب کبرى زینب علیها السّلام به پا خاست و سخنرانى تاریخى اش را با  

                                                                

خطبه زینب کبرى

حضرت زینب عقیله بنى هاشم چون جسارت و بى حیائى یزید را تا این حد دید، و از طرف دیگر جوّ و فضاى مجلس را بسیار مناسب دید بپا خاست و فرمود:

الحمد لله رب العالَمینَ وَ صَلَّى اللهُ عَلى رَسُولِهِ وَ آلِهِ اَجْمَعِینَ، صَدَقَ اللهُ کَذلِکَ یَقوُلُ (ثم کان عاقبةُ الّذینَ اساؤ ا السؤ ى ان کَذبوا بآیاتِ اللهِ وَ کانوا بِها یَسْتَهْزِؤ ونَ).

اضننت یا یزیدُ حَیْثُ اَخَذتَ عَلَیْنا اَقْطارَ الارض و آفاقَ السماءِ فَاصْبَحْنا نُساقُ کَما تُساقُ الا سارى ان بِنا عَلَى اللهِ هَواناٌ وَ بِکَ عَلَیهِ کَرامَةً وَ ان ذلِکَ لِعَظمِ خَطَرِکَ عِنْدَهُ فَشَمخْتَ بِاَنْفِکَ وَ نَظَرْتَ فِى عطْفِکَ جَذْلانَ مَسْرُورا حَیْثُ رَاَیْتَ الدنیا لَکَ مُسْتَوْثَقَةٌ والاُمُورُ متسقة وَ حِینَ صَفا لَکَ مُلْکُنا وَ سُلْطانُنا، فَمَهْلا مَهْلا اَنَسِیتَ قَوْلَ اللهِ عَز و جل (وَلا یَحْسَبن الذین کَفَروُا انما نُمْلِى لَهُمْ خَیْرا لانْفُسِهِمْ اِنّما نُمْلِى لَهُمْ لِیَزْدادوُا اثما و لهم عَذابٌ مُهِینٌ ). امن العدل یابن الطلقا تَخْدیرُکَ حَرائِرَکَ وامائک و سَوقُکَ بَناتِ رسول اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِوَ آلِهِ وَ سَلم سبایا قد هتکت سُتُور هن و اَبْدَیْتَ وُجوهَهن ، تَحْدوُ بهن الاعْداءُ من بَلَدٍ الى بَلَدٍ یستشر فهن اَهْلُ المناهل وَالمَناقِلِ وَ یتصفح وجوههن القریب وَالْبَعِیدُ والدنى وَالشریف ، لیس معهن مِنْ رجالهن ولى وَ لا مِنْ حماتهن حمى ، وَ کَیْفَ یُرْتَجى مُراقَبَةُ مَنْ لَفِظَ فُوهُ اکباد الازکیاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ من دما الشهدا، وَ کَیْفَ لا یستبطا فى بغضنا اهل البَیْتِ مَنْ نَظَرَ الینا بِالشَنَفِ وَالشَنَآنِ والاحن والاضغان ثم تَقولُ غَیْرَ متاءثم وَ لا مستعظم :

لاَهَلّوا وَاسْتَهَلّوا فرحا

ثم قالوا یا یَزیدُ لا تُشَلْ

مُنْتَحِیاٌ عَلى ثَنایا اَبِى عَبْدِاللهِ سَیْدِ شَبابِ اَهْلِ الجنة تَنْکُتُها بِمِخْصَرَتِکَ وَکَیْفَ لا تَقولُ ذلِکَ وَ قَدْ نَکَاءَتِ القُرْحةُ وَاسْتَاءْصَلَتِ الشّافَةُ بِاِراقَتِکَ دِماءَ ذُرِّیَّةِ مُحَمَّدٍ صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ سَلَّمَ وَ نُجوُمَ الاَرْضِ مِنْ آلِ عَبْدِالمُطَّلبِ، وَ تَهْتِفُ بِاَشْیاخِکَ زَعَمْتَ اَنَّکَ تُنادِیهِمْ، فَلَتَرِدَنَّ وَشِیکاٌ مَوْرِدَهُمْ وَلَتَوَدَّنَّ اَنَّکَ شَللْتَ وَ بَکَمْتَ، وَ لَمْ تَکُنْ قُلْتَ وَ فَعَلْتَ ما فَعَلْتَ.

اللهُمَّ خُذْ بِحَقِّنا وَانْتَقِمْ مِنْ ظالِمِنا وَاحْلُلْ غَضَبَکَ بِمَنْ سَفَکَ دِماءنَا وَ قَتَلَ حُماتَنا،

فَوَاللهِ ما فَرَیتَ إ لّا جِلْدَکَ وَ لا حَزَزْتَ إ لّا لَحْمَکَ وَ لَتَرِدَنَّ عَلى رَسولِ اللهِ بِما تَحَمَّلْتَ منْ سِفْکِ دِماءِ ذُرّیَّتِهِ وَانْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِى عِتْرَتِهِ و لُحْمَتِهِ حَیْثُ یَجْمَعُ اللهُ شَمْلَهُمْ وَیَلُمَّ شَعْثَهُمْ وَ یَاءْخُذَ بِحَقِّهمْ(وَ لا تَحْسَبَنَّ الّذینَ قُتِلوا فى سَبیلِ اللهِ اَمْواتا بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبّهِمْ یُرْزَقونَ) وَ کَفى بِاللهِ حاکِماٌ وَبِمُحَمّدٍ صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وِآلهِ وَ سَلّمَ خَصِیماٌ وَ بِجَبْرئیلَ ظَهیراٌ وَ سَیَعْلَمُ مَنْ سَوّى لَکَ وَ مَکَّنَکَ مِنْ رِقابِ المُسْلِمِینَ، (بِئْسَ للظالِمینَ بَدَلا وَاَیُّکُمْ شَرٌّ مَکانا وَاَضْعَفُ جُنْدا). و لَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ الدَّواهِى مُخاطَبَتَکَ اِنّى لاَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ وَ اَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَکَ و اَسْتَکْثِرُ تَوْبِیخَکَ، لکِنَّ العُیُونَ عَبْرى وَالصُّدُورَ حَرّى ، اَلا فَالْعَجَبُ کُلُّ العجَبِ لِقتْلِ حِزْبِ اللهِ النُّجَباءِ بِحِزْبِ الشّیْطانِ الطُّلَقاءِ، فَهذِهِ الا یْدِى تَنْطِفُ مِنْ دِمائِنا وَالافْواهُ تَتَحلَّبُ مِنْ لُحومِنا وَ تِلکَ الجُثَثُ الطَّواهِرُ الزَّواکِى تَنْتابُها العَواسِلُ وَ تُعفِّرُها اُمَّهاتُ الفَراعِلُ. وَ لَئِنِ اَتَّخَذْتَنا مَغْنَما لَتَجِدَ بِنا وَشِیکاٌ مَغرَماٌ حِیْنَ لا تَجِدُ الّا ما قَدَّمَتْ یَداکَ (وما رَبُّکَ بِظَلّامٍ لِلْعَبِیدِ) وَ إ لَى اللهِ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْهِ الْمُعَوَّلُ فَکِدْ کَیْدَکَ وَاسْعَ سَعْیَکَ وَ ناصِبْ جُهْدَکَ فَوَاللهِ لا تَمْحُو ذِکْرَنا وَ لا تُمِیتُ وَحْیَنا وَلا تُدْرِکُ اَمَدَنا وَلا تَرْحَضُ عَنْکُ عارَها، وَ هَلْ رَاءْیُکَ إ لّا فَنَدٌ وَ اَیّامُکَ إ لّا عَدَدٌ، وَ جَمْعُکَ إ لّا بَدَدٌ؟ یَوْمَ یُنادِى المُنادى : (اَلا لَعْنَة اللهِ عَلَى الظّالِمینَ.)

وَالْحَمْدُللهِ رَبِّ العالَمینَ الّذى خَتَمَ لِاوَّلنا بالسّعادة وَالْمَغْفرة وَلِاخِرِنا بِالشَّهادَ وَالرَّحْمَةِ، وَ نسْاءُلُ اللهَ اَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ الثَّوابَ وَ یوجِبَ لَهُمُ الْمَزیدَ وَ یُحْسِنَ عَلَیْنا الخِلافةَ اِنَّهُ رَحِیمٌ وَدوُدٌ، حَسْبُنَااللهُ وَ نِعْمَ الوَکِیلُ.

ترجمه خطبه شریفه زینب کبرى علیه السلام :

سپاس خدایى را سزد که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیامبر و خاندان او بادا خداى تعالى راست گفت که فرمود: عاقبت آنان که کار زشت کردند، این بود که آیات خدا را تکذیب نموده و آن را به سخره گرفتند. اى یزید، اکنون که به گمان خویش بر ما سخت گرفته اى و راه اقطار زمین و آفاق آسمان و راه چاره را به روى ما بسته اى ، و ما را همانند اسیران به گردش در آوردى ، مى پندارى که خدا تو را عزیز و ما را خوار و ذلیل ساخته است ؟! و این پیروزى به خاطر آبروى تو در نزد خداست ؟! پس از روى کبر مى خرامى و با نظر عجب و تکبّر مى نگرى ! و به خود مى بالى خرّم و شادان که دنیا به تو روى آورده ، و کارهاى تو را آراسته و حکومت ما را به تو اختصاص داده است !

اندکى آهسته تر! آیا کلام خداى تعالى را فراموش کرده اى که فرمود: ((گمان نکنند آنان که به راه کفر رفتند مهلتى که به آنان دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه مهلت براى امتحان مى دهیم تا بر سرکشى بیفزایند و آنان را عذابى است خوار و ذلیل کننده .

اى پسر آزاد شده جد بزرگ ما! آیا از عدل است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانى و پرد گیان رسول خدا صلى الله علیه و آله را اسیر کرده و از شهرى به شهر دیگر ببرى ؟! پرده آبروى آنها را بدرى و صورت آنان را بگشایى که مردم چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و فرومایه و شریف ، چهره آنها را بنگرند، از مردان آنان کسى به همراهشان نیست ، نه یاور و نه نگهدارنده و نه مددکارى .

چگونه مى توان امید بست به دلسوزى و غمگسارى کسى که مادرش جگر پاکان را جویده و گوشتش از خون شهیدان روییده ؟! و این رفتار از آن کس که پیوسته چشم دشمنى به ما دوخته است بعید نباشد، و این گناه بزرگ را چیزى نشمارى ، و خود را بر این کردار ناپسند و زشت بزهکار نپندارى ، و به اجداد کافر خویش مباهات و تمنّاى حضورشان را کنى تا کشتار بى رحمانه تو را ببینند و شاد شوند و از تو تشکّر کنند! و با چوب بر لب و دندان ابى عبدالله سیّد جوانان بهشت مى زنى ! و چرا چنین نکنى و نگویى که این جراحت را ناسور کردى و ریشه اش را ریشه کن ساختى و سوختى و خون فرزندان پیامبر صلى الله علیه و آله را که از آل عبدالمطلب و ستارگان روى زمین بودند - ریختى و اکنون گذشتگان خویش را مى خوانى .

شکیبایى باید کرد که دیرى نگذردکه تو هم به آنان ملحق شوى و آرزو کنى که اى کاش دستت خشک شده بود و زبانت لال و آن سخن را بر زبان نمى آوردى و آن کار زشت را انجام نمى دادى !!

بارالها! حقّ ما را بستان و انتقام ما را از اینان بگیر و بر این ستمکاران که خون ما ریخته اند خشم و عذاب خود را فرو فرست !

به خدا سوگند اى یزید! که پوست خود را شکافتى و گوشت بدن خود را پاره پاره کردى ؛ و رسول خدا را ملاقات خواهى کرد با آن بار سنگینى که بر دوش دارى ، خون دودمان آن حضرت را ریختى و پرده حرمت او را دریدى و فرزندان او را به اسیرى بردى ، در جایى که خداوند پریشانى آنان را به جمعیّت مبدّل کرده و داد آنها را بستاند، ((و مپندار آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده و نزد خدا روزى مى خورند)) همین بس که خداوند حاکم و محمد صلى الله علیه و آله خصم اوست و جبرئیل پشتیبان اوست و همان کس که راه را براى تو هموار ساخت و تو را بر مسلمین مسلّط کرد بزودى خواهد یافت که پاداش ستمکاران چه بد پاداشى است ، و خواهد دانست که کدام یک از شما بدتر و سپاه کدام یک ناتوانتر است .

اگر مصائب روزگار با من چنین کرد که با تو سخن گویم ، امّا من ارزش تو را ناچیز و سرزنش تو را بزرگ مى دانم و تو را بسیار نکوهش مى کنم ، چه کنم ؟! دیده ها گریان و دلها سوزان است ، بسى جاى شگفتى است که حزب خدا به دست حزب شیطان کشته شوند، و خون ما از پنجه هاى شما بچکد، پاره هاى گوشت بدن ما از دهان شما بیرون بیفتد و آن بدنهاى پاک و مطهّر را گرگهاى وحشى بیابان دریابند و گذرگاه دام و ددان قرار گیرند!!

آنچه امروز غنیمت مى دانى فردا براى تو غرامت است ، و آنچه را از پیش  فرستاده اى ، خواهى یافت ، خدا بر بندگان ستم روا ندارد، به او شکوه مى کنم و بر او اعتماد مى جویم ، پس هر نیرنگى که دارى بکن و هر تلاشى که مى توانى بنما و هر کوششى که دارى به کار گیر، به خدا سوگند یاد ما را از دلها و وحى ما را محو نتوانى کرد، و به جلال ما هرگز نخواهى رسید و لکه ننگ این ستم را از دامن خود نتوانى شست ، راءى و نظر تو بى اعتبار و ناپیدار و زمان دولت تو اندک و جمعیّت تو به پریشانى خواهد کشید، در آن روز که هاتفى فریاد زند: (اءلا لعنة الله على القوم الظالمین والحمدلله ربّ العالمین .)

سپاس خداى را که اول ما را به سعادت و آمرزش و آخر ما را به شهادت و رحمت رقم زد و از خدا مى خواهم که آنان را اجر جزیل عنایت کند و بر پاداش آنان بیفزایید، خود او بر ما نیکو خلیفه اى است ، و او مهربان ترین مهربانان است و فقط بر او توکّل مى کنیم .

و بدین گونه سخنرانى حضرت زینب علیها السّلام بیانگر خروج یزید از اسلام و بى اعتقادى او به دین و اثبات کفر و انجام کارهاى زشت و ناپسند اوست. در حقیقت، واقعه با عظمت کربلا، کفرِ پنهان بنى امیه را ظاهر و چهره اصلى آنها را براى مردم روشن کرد. تبلیغات بنى امیه وانمود کرده بود که بر دشمنان اسلام و بر شورشیان پیروز شده اند و خاندان آنها را به اسارت درآورده اند، اما حضرت زینب علیها السّلام و امام زین العابدین علیه السّلام با سخنرانى هایشان «جشن» را به «عزا» تبدیل کردند و پیروزى را بر کام یزید تلخ نمودند.

.......................

آنگاه یزید رو به شامیان کرد و گفت : نظر شما درباره این اسیران چیست ؟ ایشان را از دم شمشیر بگذرانیم ؟ یکى از ملازمان او گفت : ایشان را بکش . نعمان بن بشیر  گفت : ببین اگر رسول خدا صلى الله علیه و آله بود با آنان چه مى کرد، همان کن .

امام محمّد باقر علیه السلام یزید را رسوا کرد

پس از آنکه اهل بیت علیه السلام را وارد شام کردند، یزید لعین حضرت امام سجّاد علیه السلام و تمام مخدّرات را که همراه حضرت بودند به مجلس  خود طلبید و پس از ایذا و هتک احترامى که به ساحت قدس آن جناب مرتکب گردید به اهل مجلس خود گفت : من دستور دادم مردان اینها را تماما کشتند. و اکنون این زنان و کودکانى که ملاحظه مى کنید، در ریسمان اسارت من گرفتار مى باشند، شما مى گویید من با آنان چه کنم ؟ همه گفتند دستور بده تمامى آنها را گردن بزنند تا از نسل على علیه السلام که دشمن دیرینه تو و پدرت معاویه بودند یک نفر باقى نماند. به محض آنکه اهل مجلس یزید این فتوا را دادند،

امام محمّد باقر علیه السلام که سنین عمر او دو سال و چند ماه و به روایتى پنج سال بیش  نبود و جزو اُسرا ایشان را به شام آورده بودند  برخاست مقابل تخت یزید قرار گرفت و پس از حمد الهى فرمود: یزید، اگر اجازه دهى من چند کلمه صحبت کنم .

یزید از جرئت آن حضرت تعجّب کرد و گفت : بگو چه مى خواهى بگویى ؟ فرمود: اهل مجلس تو از همنشینان فرعون هم بدترند. زیرا فرعون زمانى که با اهل مجلس خود راجع به حضرت موسى و هارون مشورت کرد و گفت با آنان چه کنم ؟ گفتند آنها را به حال خودشان واگذار و متعرّض آنان مشو، لکن زمانى که تو با اهل مجلس خویش راجع به ما مشورت نمودى ، آنها گفتند تمام ما را گردن بزن ، و در این امر سرّى نهفته است .

یزید گفت : چه سرّى نهفته است ؟ حضرت امام محمّد باقر علیه السلام فرمود ندماى مجلس فرعون همه حلال زاده بودند ولکن همنشینان تو همه ولدالزنا مى باشند. ((وَلایقتل الا نبیاء و اءولادهم إ لّا اءولاد الا دعیاء)). یعنى نمى کشد پیغمبران و اولاد پیغمبران را مگر اولاد ولدالزنا.

یزید سر به زیر انداخت ، پس دستور داد آنان را از مجلس بیرون برند.

فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام که به سر پدر نگاه مى کردند دیگر تاب تحمل نداشتند، فاطمه فریاد کشید: علیه السلام ((یا یزید! بَناتُ رَسولِ اللهِ سَبایا؟!)) (اى یزید! دختران پیامبر را اسیر مى کنى ؟) که دیگر بار صداى ناله و گریه حاضران بلند شد و زمزمه هاى اعتراض از اطراف مجلس به گوش مى رسید. 

 

منبع: www.anti33.com

نظرات 1 + ارسال نظر
Ashkan پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ب.ظ

mer30 dadash matlabet Ali bod ajret ba hazrate zeinab

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد